روز های من - MY DIARY

۴۴ مطلب با موضوع «شما بچه داری؟یه خرده حرف حساب بشنو لطفا!» ثبت شده است

سلام دوستان خوب

امشب براتون یه نجوای خیلی دوست داشتنی آوردم.

این دعا رو پیشنماز یه مسجد در سجده ی آخر نماز خواندن، من هم علاقه مند شدم و براتون آماده کردم. البته ایشون برای خودشون میخووندن و از "اِنّی" به جای "اِنّا" و از "اَسئَلُکَ" به جای "نسئلک" استفاده میکردن.

اما خانم حضرت فاطمه (س) میگن موقع دعا کردن برای دیگران هم دعا کنین.

ببینم یادتونه اون شب رو که خانم(س) نماز میخووندن و یکی از فرزندانشون ازشون میپرسه چرا مادرجان، اول برا دیگران دعا کردین بعد برا خودمون.....؟؟

این شد که منم دیدم این تغییرات رو در دعا لحاظ کنم...

(شما هر جا خواستین بخونین اما من دوست دارم بعضی وقتا تو سجده آخر بخوونم...)


اَللّهُمَّ اِنّا نَسئَلُکَ الرّاحَةَ عِندَ المَوتِ وَ المَغفِرَةَ بَعدَ المَوتِ وَ العَفوَ عِندَ الحِسابِ




خدایا از تو  راحتی در هنگام مرگ و  مغفرت بعد از آن

و بخشش در هنگام حسابِ قیامت را طلب میکنم.



موفق باشین

در پناه ایزد منان

سلام
این هم یه مطلب خیلی مفید دیگه.
شوخی خوبه . ولی وقتی که همه با هم بخندیم!
در این پست ، مطالبی رو از همسایه مون "شیده" خانم آوردم . وبلاگ ایشون :"ღدیــــوانـــهـ ی مســـتـــــ !ღ"



شوخی به سبــکـــ پیـــــــــــــامبــر (ص) !


مزاح پیامبر صلی الله علیه و اله با علی علیه السلام

در روایت آمده است که روزی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و اله و علی علیه السلام مشغول خوردن خرما بودند، پیامبر صلی الله علیه و اله خرما می خوردند و هسته اش را جلوی علی علیه السلام می گذاشتند، وقتی ایشان دست ار خوردن کشیدند، تمام هسته ها جلوی حضرت علی علیه السلام جمع شده بود!

حضرت فرمود: یا علی! چقدر پُرخوری؟!!!

علی علیه السلام عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و اله! پرخور کسی است که خرما را با هسته می خورد!!

باز هم سلام

به همه اونایی که قدر سلامتی شون رو میدونن و از امانت های الهی به نحو احسن مواظبت میکنن.

این پست هم اختصاص داره به یه مطلب پر محتوا، از همسایه مون "دختران ماه پیشونی"

بخونیم و دقت کنیم شاید من و شما درس بگیریم.




- چه نمازی تنهی عن الفحشاء و المنکر است؟

نماز عبادی سیاسی اجتماعی اخلاقی دینی امام حسین (علیه السلام) 


 

سلام

این هم از یه پست که یادمون میاره ،حتما محبت رو با تشدید  بنویسیم حتی تو موقع اجرای اون!

این پست رو از خانم همسایه ،"مسافر" که معلم هم هستن نقل میکنم بخشی از کلاسشون هم اینجا دایر میشه"خودشکوفایی".

یادتونه! تو زمان مدرسه باید خیلی به املای کلمات در درس "دیکته" یا "املای فارسی" توجه میکردیم. امان از دست این تشدید هایی که یادمون میرفت و باعث میشد به جای اول شدن تو کلاس نیم نمره از نفر اول کلاس عقب بیفتیم و بشیم دومین نفر...





 

یادمان باشد در املای زندگی، همیشه برای محبّت تشدید بگذاریم؛

تا از دوستی و انسانیت حتی نیم نمره هم کم نشود

ومن میخواهم تشدید شوم بر سر واژه محبت

هر کس میخواد دلیلی از دلایل اینکه چرا باید دستورات خدا رو نه تنها با دل بلکه با اعمال  انجام داد، بدونه،حتما این مطلب رو بخوونه! شاید به دردش خورد !البته با تامل بخونین لطفا.



سلام

یه مطلب دست همسایه دیدم...

خیلی عالی بود خودم تابه حال نتونسته بودم این جور منظورم رو برسونم.

بخونیم و عمل کنیم...انشاالله

راستی همسایه مون این بار خانم "دریا" از وبلاگ "موفقیتــ : توفیق بندگی خدا ...! دریــــا" هستن.


سلام

خوبین؟؟انشاالله

خب مادر پدر عزیز!جانم به قربان والدینم.

یادتونه دست ما رو گرفتین !ماهم تاتی تاتی کردیم!بعد با کله خوردیم زمین! چندبار اینطور شد؟؟....

شما باید یادتون باشه!!! (ما بچه بودیم و نمیفهمیدیم شما که شمارش میکردین تعداد قدم هایی که هر دفعه قبل زمین خوردن برمیداشتیم،،، چرا یادتون نباشه...!)

خب همه ی آموزش ها اینطورین...مگه نه؟؟!!

اول باید چند بار با منِ ِتازه وارد ،همراه و همفکر بشی!باید بذاری زمین بخورم و به قول خانم همسایه (خانم "مسافر")مثل مادرِ ِ"ای کیو سان" وقتی خوردم زمین بذاری خودم بلند شم.(اما باید جلوی تو زمین بخورم ها!!! نه در غیبت همراهی تو!!!!!)

بعد از مدتی بری دورتر وایسی و بشمری و ببینی کودکی های من رو! ببینی چطور خودم راه رو طی میکنم! ببینی ودر صورت لزوم یکهو از بین هیاهوی مردم بیای بیرون و بگی :"فرزندم نه! مواظب خودت باش ! این اَخه! چون ...."    (و دلیل بدی ش رو بهم به زبون خودم بگی!)

یادته وقتی خوابم میومد روی پایت تکانم میدادی!و میخواندی آن نجوای همیشگی رو!مادر!

خوب یادمه !!آره تو خوب میدونستی که هر بار خوابیدن روی پای تو برای من کلاس درسی است بزرگ! که وسعتش بهشت زیر پای تو ست.

کلاس آموزش حفظ قرآن!آموزش احترام به پدر و تشکر از زحماتش وقتی میخواندی "بابا رفته..."! کلاس حدیث و روایت!کلاس انتقال دوستی و الفت! کلاس ریاضی وقتی که میخووندی"1 و 2 و 3 --1و 2و 3 با هم میریم به مدرسه"!

 و آخرش با اینکه میدونین خوب می توانم راه برم نمی گذاری هر جایی برم! (چون به من ایمان داری اما به بقیه نه!!)


آقا و خانمی که هنوز مادر و پدر نشدین یا که شدین!
منظورم از این پست با این همه کنایه و اشاره این بود :(من فرزند فرضی شما، حرف حسابم رو بشنو لطفا )
1- تو هر سنی نیاز به کمک تون دارم.
2- نظرات تو به من کمک میکنه بهتر انتخاب کنم و راحت تر به کمال برسم.
3-  بعد از اینکه یادم دادی،تنهام نذار! شاید اوایل ،نتونم ازش به خوبی استفاده کنم.
4-لازم نیست اجبار کنی!(من با محسوساتم بهتر می آموزم )
میتونی صداقت رو به من با حرفایی که به پدر(مادر) میزنی(مادر به پدر یا پدر به مادر)یاد بدی!
 و نماز اول وقت رو با شوق خودت وقتی صدای موذن رو میشنوی !وقتی برام چادر میخری!وقتی بهم میگی چادر چقدر بهم میاد!
و میتونی قرآن رو به من بیاموزی با تکرار طنین دلنوازش وقتی به جای موسیقی تو ماشین و توی خوونه از اون با مادرم لذت میبرید!
5- جلوم رو بگیر !و به فراخور سن و آموخته هام از محدودیت هایم بکاه!

امیدوارم بتونم پدر بشم و از این حرفام برای خودم و خانواده ام استفاده کنم!(اگرم خدا برام صلاح ندونست، خب به شما گفتم شاید به دردتون خورد!)(راضی ام به رضایت خداجونم!)




 

سوره ۶۶: التحریم - جزء ۲۸ -


 



 

وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ ﴿۱۲﴾

   
 

و همچنین مریم دختر عمران مثل زده که دامان خود را پاک نگاه داشت، و ما از روح خود در او دمیدیم، او کلمات پروردگار و کتابهایش ‍ را تصدیق کرد، و از مطیعان فرمان خدا بود. (12)




سلام

به همه ،یه سلام گرم تو سرمای پاییز!

ببینم گرم تون شد ، ؟؟سلام من زیاد داغ بود؟؟!

خب امروز یه پست از یه همسایه گرفتم آوردم تا بدم به خورد شما !

حالا میگی کدوم همسایه الان میگم بذار یادم بیاد .....(آخه تازه همسایه شدیم!)

بله... وبلاگ" به نام خالق هستی " .

این شما و این حرفای همسایه:(همسایه میگه جوابها از پیامبرمون محمد (ص) هستش )

میخواهم داناترین مردم باشم .... حضرت فرمود از خدا بترس

میخواهم از خاصان درگاه خدا باشم....فرمود شب و روز قران بخوان

راستی این پست عالی بود
من هم به این گفته تون معتقدم.به هر کسی اینو میگم معمولا فکر میکنه شعائرم رو از دست دادم.
میگم آدم تا وقتی به مسائل جهل داشته باشه !!!هر کار بدی هم تو اون زمینه بکنه معمولا دردش نمیاد و فکر نمیکنم خدا تو اون مورد بخاطر عمل ندانسته اش ملامتش کنه!ولی وقتی به چیزی علم پیدا کردی ،هی راه و بیراه دردت میاد!حتی وقتی بقیه هم اون کار ناشایست رو انجام میدن در حالی که بهش جهل دارن باز تو دردت میاد!


به نقل از وبلاگ "دختران ماه پیشونی" این پست رو عینا میذارم؛

سلام

چند تا از خواص ذکر خدا رو که سایت "بیتوته" زحمت گردآوری شو کشیده براتون آوردم؛

---->

معنای حقیقی ذکر و یاد خدا آن است که انسان در هر موقعیتی که هست در حال اطاعت و بندگی خداوند باشد و خدا را فراموش ننماید. تمام اعمال و آداب بندگی خداوند یاد خدا به معنای وسیع و حقیقی کلمه محسوب می شود و مهم هم این است که انسان در تمام زندگی خود اهل ایمان و بنده خدا باشد. ذکر زبانی هم در صورتی موثر است که به معنای وسیع کلمه انسان ذاکر خدا و بنده واقعی حق تعالی و مطیع او باشد.

آثار ذکر بر روح و روان

یکی از زیباترین جلوه های ارتباط عاشقانه با خدا و اساسی ترین راه های سیر و سلوک ، ذکر است؛ یعنی مترنّم بودن زبان و قلب انسان به اسماء حُسنای الهی و شاداب نگه داشتن گل روح در زیرباران یاد حق.

ذکرخدا، از یادبردن هستی محدود خویش در رهگذر یاد اسمای الهی است و تداوم و استمرار آن زنگار گناهان را از روی دل می زداید؛ زیرا غفلت و فراموشی حق تعالی ، ساحت دل را مکدّر می کند.ذکر خداوند آثار و ثمرات اعجاب آور و باشکوهی دارد که هریک از آنها در سازندگی روحی و اخلاقی انسان تأثیر به سزایی دارد. این آثار عبارتنداز:


1- یاد خدا نسبت به بنده

اولین اثر یاد خدا این است که خدای متعال نیز انسان را یاد می کند. «مرا یادکنید تا شمارا یادکنم ».