روز های من - MY DIARY

خدای من...اجازه؟  ( میدونین که خدا همه جا حضور داره )

من آقا امیرم( فقط اسمم امیره ها وگرنه ما کجا امارت کجا !! )
متولد اردیبهشت سال 1369
لیسانس برق قدرت از دانشگاه زنجان دارم(یعنی بهم میدن ؟؟؟ نه بابا کی به ما مدرک میده! )
1392/8/1 به امید خدا سرباز میشم .(سربازی ام به لطف خدا تموم شد1-10-92.)
کارهای زیادی رو امتحان کردم !
از دانشگاه خارج نشده وارد بازار کار شدم. میخواستم با دوستان دانشگاهی ام کار جدید و مربوط  به رشته مون رو راه بندازیم،از اونجا که یکی از مشکلات اولیه مون نبود سرمایه ی اولیه بود و خب بچه ها حتی زرنگها هم قبول نکردن! اما خودم با حدود 100 هزار تومان و توکل به خدای بزرگ شروع کردم و کاری مربوط به رشته ام رو خودم استارت زدم . الان که حدود 2 سال از اون موقع میگذره از کارم راضیم و هر روز خدا رو شکر بهتر هم داره میشه و خدا رو شکر تونستم چند نفر رو هم نان بدم (به جای اینکه نانخور یک بنده خدای دیگه باشم).
راستی کارم تجهیزات مربوط به LEDهستش! تابلو های تبلیغاتی ثابت و روان، تابلو های حروف برجسته ی پلکسی گلاس  و چلنیوم ، لامپهای ال ای دی فوق کم مصرف و تزئینات و نورپردازی .(تابلو سازی رنگین کمان)
الان هم یه کارگاه کوچیک داریم.
فرد نسبتا مذهبی و مقیدی ام .مثل خونوادم.
هنوز خدا قسمت نکرده وصلم رو پیداکنم.( ان شاالله هر وقت صلاح دونست خودش ما رو از خروسا جدا و قاطی مرغا میکنه!!! الهی آمین )نمیدونم چه جوری ه؟! اما مهر بعضیا رو به دلم میندازه و بعد خودش از هم جدامون میکنه.خب وقتش نشده دیگه!!!مطمئنم خودش به موقعش یه فرشته بلورین میاره،میگه امیر دستاتو باز کن.... میگم هاااا ؟چی ییی؟میگه خب وقتش شده دیگه ... من سر قرارم بودم همیشه .مگه نه؟خب اینم از این یکی وعده م!!!! و میندازه تو بغلم. حالا من میمونم و این امانت.........و خب خودش رسم امانت داری رو پله پله بهم یاد میده. حتی ناگفته هاش رو که منم بلد نیستم.
(17 دی 1393 خدا بار امانتی روی دوشم گذاشت ...همونطور که ازش خواسته بودم، هم نام حضرت مادر س و .... .  )
تهرانی ام .
اکنون متاهلم .
سعی می کنم عاقل باشم و مدبر .
سعی میکنم قانع باشم به سخت و آسون این دنیا و زیاد نق نزنم.
خیلی سعی میکنم کارهام رو چک کنم هرچند وقت یه بار.
صادقم و رُک... حتی تو جلسه خواستگاری.
من نسل 60 ای هستم اما خیلی دوس دارم قدیمی و بامرام زندگی کنم.
من خودمم و نه هیچ کس دیگه. تو بدی هام و اگه خوبی ای هم داشتم، لنگه ندارم.نگرد که نیست!