روز های من - MY DIARY

۴۴ مطلب با موضوع «شما بچه داری؟یه خرده حرف حساب بشنو لطفا!» ثبت شده است

بسم الله

ای کاش روی برگ سبزم می نوشتند :

نام مرکز آموزش :همینجا، دل رئوف امام زمان عج


سلام

دیروز معرفی نامه ام به واحد آموزشی اومده ؛ بابا از پست چی جلودر گرفتن (درست موقع رفتن به عکاسی) و بدو بدو آوردن بالا و صدا میزنن امیر امیر...

من که دارم از حمام خارج میشم خیلی ریلکس میگم چی شده بابا...

بابا میگه امیر نامه سربازیت اومده بازش کنم ببینم کجا افتادی؟

با خونسردی تمام میگم پدر باز کنین یا زاهدان یا رشت یا کرمانشاه زیاد مهم نیست هرچی خیره ....

بابا نامه روباز میکنن و تو راهرو داد میزنن امیر افتادی :سه راه تختی ، شهدای نزاجا (نیرو زمینی ارتش)

دیدم در حالی که داره میخنده تو راهروی کوچیک و تنگمون نشستن و سجده کردن...




!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بعدا نوشت (به قول دوستان وبلاگی):

- مادر و پدر خیلی نگران بودن که سربازیم بیفته خارج تهران...

  خدا رو شکر که بخش آموزشی ش فعلا نزدیکه!


- خدا رو شکر چنین پدر و مادری بهم عطا کردی. خدایا کمک کن حق فرزندی رو به بهترین حالت ادا کنم(همیشه کمی می ترسم که نکنه در آینده

   همسری به من عطا کنی که نتونم فرزند خوبی براشون باشم...خودت گرفتی منظورم رو ...پس الهِ من ،کمکم کن )


-  من ایمان دارم که دعای پدر و مادر در حق فرزند اجابت میشه! حتی اگه خلاف عرف باشه !(مثلا قطار همیشه ساعت 8 حرکت میکنه و مادر ازت بخواد همین الان حرکت کنی؛ مطمئن باش با اینکه ساعت 8:30 زودتر به ایستگاه نمیرسی ....اما قطار به خاطر حرف مادرت وایساده تا تو رو سوار کنه!!!!!!!!!!)(خدا خودش ملزومات اجابت دعای مادر و پدر رو جور میکنه...در مورد قطار، ممکنه نقص فنی یا تاخیر یا تعجیل قطار دیگه ای که روی همین خط آهن کمی جلوتر قرار داره باشه)

حواست رو جمع کن دوست عزیز ... عمر کوتاه است

بسم الله النور

سلام علیکم

اول از همه بابت دیروز که سالگرد ازدواج امیرالمومنین علی علیه السلام با خانم فاطمه ،دخت پیامبر سلام الله علیها بود به همه منجمله آقا و مولایم تبریک میگم.

البته از پدر خوبم هم تشکر میکنم که با شام رستوران هم به مادر خوب و پرتلاشم تبریک گفتن و از زحماتشون تشکر کردن و هم به من و برادرم این روز با سعادت رو یادآوری کردن.

راستش تا اومدم بنویسم یادم رفت....می خواستم یه نکته اخلاقی ذکر کنم که برای خودم هم پیش اومده بود...

شرمنده هرچی فشار میارم چیزی از اون نکته از مغزم تراوش نمیکنه...خب بی مغزی و هزار تا دردسر ....

از چهارشنبه صبح تا یکشنبه ظهر رفتم اردوی آموزشی عملی برای دوره تکمیلی .

اول آبان هم تاریخ اعزام هستش. هنوز برگه ی سفیدم نیومده که ببینم کجا باید برم...

اما جای همه ی برادرای گلم تو اردو خالی...بالغ بر 1000 نفر بودیم تو کوههای سپاه محمد رسول الله. بلوار بسیج - انتهای بلوار هجرت ...

گردان امام حسین به گروهان ما خیلی آسون نگرفت...

از سینه خیز رفتن و سر خوردن با سر تو شیب 60-50 درجه تا راهپیمایی و خشم شب که مو به تن آدم سیخ میکنه ....وقتی که بعد کلی تمرین، شب آروم خوابیدی تو سرمای کوهستان و توی چادر با یه پتوی کثیف و خاکی سربازی و با یه فانوس ....فکرش رو بکن ....یکدفعه صدای آژیر خیلی شدیئ و رسا میاد و صدای گلوله های ممتدی که کنار چادر ها زده میشه و در کوه طنین انداز میشه و اینکه فرماندهان فریاد میکشن بدویین تو سنگر....حالا در کمتر از 1 دقیقه باید کلی تجهیز رو ببندی و آویزون کنی به خودت و بدویی سمت چاله ای به عنوان سنگر ، که خودت چند روز پیش با انگشت دست و پنجول هات کندی!!!!!!

جشن پتوی شب آخر که فکر کنم همه تقریبا همه اونجا یه کتک دوستانه یا شایدم خصمانه خوردن به جز من...

آخه بچه ها به خاطر ریشی که داشتم و آروم بودنم و البته سن بالاتری که داشتم فکر می کردن متاهل هستم و سعی کردن احترام م رو حفظ کنن.

اینم خودش خاطره ای شد ها ...

مُردم از دست این کوچولو ترها ....شاید 16 ساله تا 23 ساله ...(کوچولو که میگم برای بازیگوشی شون ه وگرنه منم 23 سالمه و خیلی تفاوت سنی نداریم) هی تیکه بار مربی میکنن یا سنگ میزنن به هم یا خلاصه نافرمانی و خب معلومه دیگه جمله ی معروف ِ " تو نظام تنبیه برای همه و تشویق برای 1 نفر هستش"....              دیگه خودتون بخونین ادامه ماجرا رو دیگه .....



آهان حالا یادم اومد. نکته اخلاقی که میخواستم بگم این بود که خوش بین باشید دوستان و ساعی ....و هر اتفاقی که براتون میفته یا در جامعه رواج داره و هست رو به عنوان یه فرصت ببینین و عاملی برای پیشرفت لطفا . مثلا گرونی یا سربازی یا بی تربیتی و بی ادبی ...
دقت کنین که تا بدی نباشه خوبی وجود خارجی پیدا نمیکنه ...یعنی اگه شب نباشه روز معنی نداره!اگه ظالم نباشه فردی که به فکر دیگران باشه معنی پیدا نمیکنه! اصلا از اینها گذشته اگه کمی تو تاریخ گشت و گذار کنیم میبینیم ژاپن بعد از جنگ جهانی و تخریب با بمب هسته ای بود که شد ژاپن و صاحب این تکنولوژی شد. خود ایران رو نگاه کنین ...همین تحریم هاست که ما رو قوی تر میکنه ....وقتی که ما دارو نتونیم وارد کنیم وقتی چندتا تلفات دادیم بر اثر بیماری ، اون موقع است که چند نفر در جای جای ایران پا میشن و شب و روز نمی خوابن تا بتونن مثل همون داروی وارداتی که الان تحریم شده رو بسازن و بدن به مردم مون تا حق سالم زندگی کردن ازشون دریغ نشه. متوجه منظورم هستین؟
ببینین تو همین کنکور سراسری برای ورود به دانشگاه ....من به شخصه وقتی نگاه میکنم و کمی پرس و جو ، می بینم اکثر رتبه های خوب از خانواده هایی هستن که وضعیت مالی متوسط یا ضعیف دارن و اکثرا از مناطق 2 و 3 (یعنی ماطقی که امکانات آموزشی کم یا ضعیف دارن) هستن.
دوستان خوبم میبینین؟!؟؟ سختی که باشه بنا به آیه ی صریح قرآن، آسانی و فراخی پشت سرش میاد

این نکته ای که برادر کوچکتون عرض کرد مسئله اصلی نبود و مسئله ای که برای گفتنش اومده بودم این بود که تزویر و دورویی خیلی بده ، .....!!!
برادر و خواهر خوبم ، پدر و مادر عزیز که ممکنه بنا به چرخ زمونه یه وقتی چشمتون به این نوشته های سخیف  تو این دفترچه خاطرات بخوره....
میدونم همه مون از دورویی و تبعیض بدمون میاد ولی این رو فراموش نکنیم که خیلی وقتا خودمون هم ناخواسته و نادانسته دچار میشیم به این امراض روحی (دورویی و تبعیض)(چیزی که تو روایات و احادیث زیادی، هشدارها و راهکارهایی پیرامونش آمده )
یه برادر خوبی تو همین دوره با ما بود (وقتی میگم برادر خوب فکر نکنین دارم مسخره بازی در میارم ها واقعا خوب و متین بود اما خب صفات خوب سرجاش، صفات ناپسند هم سر جاش...دوستان فکر نکنن ، راوی خودش رو از داشتن خصائص ناشایست و گناه و رذایل به دور میدونه!)
ایشون در دوره ی تئوری که واقعا خیلی سخت مرخصی صادر می شد چند بار نیامدن سر کلاس یا دیر تشریف آوردن! وقتی که همه با پوتین می بایست می بودن ، خیلی جاها ایشون با کفش پشت خوابیده حضور داشتن .مداح هم بودن و چندین بار در جمع ما مداحی و دعا خوانی کردن انصافا هم صدای دلنشینی داشتن.رفتار و ادبشون در برخورد با دیگران و جویای حال بچه ها شدن عالی بود . عرق و تعصب به مسائل مذهبی شون هم جایی که بچه ها شیطنت کرده و حرفی می زدن به موقع و مناسب بود .وقتی تسبیح ممنوع بود ایشون و چند نفر دیگه تسبیح به دست بودن.و اینکه تو اردو خب بعضی از دوستان نمیدونم واقعی یا الکی ابراز پادرد و امراض میکردن و خب تو چادر میموندن و باما سر تمرین نمیومدن ،
حالا بعضی ها به بهانه ی کبودی و بعضی هم چیزای دیگه ! با اینکه میدونستم بدنم خیلی نه اما کم هم نه ، تو جریان این چند روز آسیب دیده یا شاید هم خون ریزی خفیف... حتی یکبار هم پاچه شلوارم رو بالا نزدم ببینم جراحت دارم یا نه ، بعدا متوجه شدم حالم تو اون چند روز دوره عملی خیلی هم خوب نبوده !
اما چیزی که برای من مهمه اینه که چطور دوست خوبمون (یا دوستان خوبمون)رفتاری این چنین متناقض داشتن (میدونم که خودم هم خیلی جاها بدم و شاید متناقض رفتار کنم)،رفتار خوب و مدح اهل بیت و نماز و اصلا یه دنیا خوبی ولی درکنارش اجازه دادن به خود که پوتین و سختیش رو بزارم کنار و کفش بپوشم ، لباس نظامی رو یه وقتا بی خیال و لباس عادی هم بپوشم، خودم رو به پا درد شدی بزنم و کلاسها و تمرینات عملی رو بپیچونم.
خدا میدونه که اینو گفتم که اول به خودم بعد به شما عزیزان یادآوری کنم که هر آدمی تو هر منصبی ممکنه ناخواسته دچار بعضی اشتباهات بزرگ بشه !...........................چه خوبه که خودمون مراقب خودمون و اعمالمون باشیم. 

راستی پرش از خودرو هم داشتیم...از کامیون بنز 1317 در حال حرکت می پریدیم پایین و خیز میزدیم کنار جاده ...
پست دادن هم که کار همیشگی بچه ها بود .هر ساعت یکنفر برای چادر و هر ساعت 2 نفر برای معابر و مناطق .

اینم بگم تو دفترچه خاطراتم که !....؟؟
من تپل نیستم و مثل بقیه هم نمی گم چاق نیستم یا از اینکه بگم اضافه وزن دارم بدم بیاد . اما همیشه و همه جا سعی میکنم خودم رو به سختی بندازم و خودم رو اونجا محک بزنم ...
یادمه تو دوران تحصیل همیشه وقتی معلم یا دبیر یا حتی استاد سوالی می پرسید دستم رو بالا می بردم تا به عنوان داوطلب جواب بدم حتی اگه شک داشتم واقعا میتونم جواب صحیح بدم یا نه! هیچ وقت به حرف بچه های ترم بالایی که از تجربه های تلخشون از اساتید میگفتن و خوب و بد  میکردن توجه خاصی نشون ندادم! حتی بعضی وقتا عمدا با اساتید بد نام یا به قول بچه ها ،از اون بدتر، اساتید سخت گیر کلاس بر میداشتم ...خدا روشکر تو اکثر درسهام موفق بودم و همیشه به عنوان بچه ی زرنگ و تاپ کلاس بین بچه ها و اساتید و دبیران شناخته میشدم.
خلاصه همین کار رو الان تو شغلم هم دارم میکنم وقتی به هم دوره های دانشگاهم پیشنهاد کار جدید و شراکت رو دادم و همه حتی شاگرد اولهامون جا زدن و دلیل آوردن ...خودم شروع کردم و خدا رو شکر الان هم یه جا رو اجاره کردم و هم چند نفر سر این سفره دارن ارتزاق میکنن و هم اینکه کارمون هم روز به روز داره بهتر و بهتر میشه انشاالله.
خیلی ها بهم میگن تو زیادی خوش بین هستی...! نمی دونم شاید ... اما خودم میگم خوش بین متعارف هستم . یادمه مادرم تو بچگی کمی من رو برد کلاس "تی ام" کنار همین دانشگاه تهران تو خیابون انقلاب، نمی دونم باهاش آشنا باشین یا نه ... یا حتی یادمه مادرم یه دفتر بهم داد و بهم گفت امیرحسین تو این دفتر همه آرزو هات رو بنویس و نقاشی کن و هرچند وقت یکبار بهشون نگاه کن!
دیدم مادرم تو خوش بین شدن من خیلی اثر داشتن.دست گل مادر و پدر و اطرافیانم درد نکنه.ممنونم ازشون. مادرم از بچگی بهم خوب یاد داد که کار نشد نداره فقط باید خوب سعی کنم.

اینا رو گفتم که سرآخر از خودم تعریف و تمجید کنم و بگم تو چند تمرین در اردو آموزشی برای سربازی، بنده به عنوان داوطلب و اولین نفر جلو رفتم مثلا وقتی که قرار بود خودمون ابتکار عمل رو به دست بگیریم و ازحدود 200-300 متر رو جلوی دشمن فرضی مانور بدیم و بشیم یه تکاور.


سخنرانی هم گوش نمودیم تو این ایام.
سرآخر امیدوارم امام زمان بزرگوارم (عج)یه نظر به همه ی ما سربازان میهن اسلامی مان بکنه و یه مهر رو برگه ی اعلام آمادگی سربازی مون بزنه و ما رو جزو سربازان خودش قرار بده . به نحوی که هیچ لحظه ای رو بدون یاد او سپری نکنیم.
یا حق
بدرود

به نام خدایی که من و شما رو به تصویر کشید.

سلام  علیکم

خیلی وقته عکاسی تفریحی می کنم! (به داشتن یه پدر عکاس و فهیم میبالم)!از بچگی تو عکاسی بابا و عمو و دوستان بودم... خیلی از شبهای امتحانات رو تو عکاسی مون درگیر مشتری ها بودم وقتی بقیه دوستانم در حال مرور چندباره ی دروس بودن.


خیلی کم برای عکاسی و تصویربرداری مراسم میرم.(خب منِ بیسواد که چیزی بلد نیستم!!!!!!!!!!!!!! شما شنیده بگیرین ها)(فردا اومدیم و از ما خواستین مراسمی رو فیلم بگیریم و فیلم و که خواستین تحویل بگیرین دیدین مثل این سریال خروس، بهتون بلا نسبت فیلمِ گودزیلا تحویل دادم گله نکنین!!!!!)چند باری از بچه ها تو مدرسه دبستان  عکاسی کردم خیلی کیف داد ... 


آهان یه بار دیگه هم از مراسم جشن تولد تو یه مهد کودک عکس گرفتم...خیلی شیرین بودن بچه ها.(ولی امان از دست این مامانا...)

خب همین چندتا خاطره کافیه  دیگه برای خودم که چند وقت دیگه، وقتی  خودم یا همسری یا فرزندم بخونیم ، کلی به این بابای جَلَبناک  بخندیم.       ( تو فرهنگ "امیرحسین مستور النام" ذیل این کلمه ی " جلبناک " اینگونه درج شده:(به فتح جیم و لام  و سکون باء) هرچیز که جالب و آمیخته به طنز و فکاهی باشد. )

آهان داشت یادم میرفت اصل موضوع رو.

دیشب هم از برادرای بسیجی خودم با لباس نظامی تو دوره ی تکمیلی عکس پرسنلی انداختم.

ما هم بیسیجی ایم .اما بعضی هاشون واقعا شلوغن.

دیشب کلی بشین پاشو اجباری از سوی مربی رفتیم .(پسر!!!! تو نظام ، تشویق برای یه نفر ، تنبیه برای همه!!!! است )


پیروز و سرفراز باشین

تو این روزهای پایانی ماه مبارک رمضان! این آقا امیرخطاکار رو از دعای خیر تون بی نصیب نذارین.

همیشه تا بوده همین بوده و خواهد بود : تا یه چیز جدید میاد(یه اتفاق جدید رخ میده) یه مدتی طول میکشه تا بهش عادت کنی ولی وقتی داری از دستش میدی نگران میشی و ناراحت که ای کاش بیشتر قدردان بودم .(بنا به سوره ی "والعصر" این رویه برای همه ی ما آدما هست، به جز اون آدمایی که 1- ایمان دارن و 2- کارهای صالح می کنن و 3- پیرو حق هستن و صبور هستن  ).

برای عاقبت به خیری همه مسلمونا صلواتی ختم بفرمایین

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

بسم الله

شروع هفته ی جدید ماه رمضونی!

می خام این هفته رو پر انرژی شروع کنم. اصلا میخوام این هفته خستگی ناپذیر باشم. انشاالله .

یا علی ع مدد

این هم ناد علی صغیر:

خیلی مفیده ، حفظش هم آسونه!

تو مفاتیح براش خیلی آثار و برکات نوشته!

منجمله اینکه اگه کسی به خوندنش مداومت بورزه، مشکلاتش حل میشه ، مورد علاقه ی اطرافیان قرار میگیره و ...

برای من که خیلی کارگشا بوده از سالها پیش...!

نادِ عَلیاً مَظهَرَ العَجائِب، تَجِدهُ عَوناً لَکَ فِی النَّوائِب ،وَ کُلُّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنجَلی بِوِلایَتِکَ ، یا عَلیُ یا علیُ یا علیُ


بسم الله

سلام و نور

بعضی وقتا که همراه با یه کاربلد  هستی و کمکش میکنی ، فکر میکنی واقعا تو هم یه چیزایی یاد گرفتی!

اما امان از وقتی که بخوای خودت تنهایی بدون اون همون کار رو انجام بدی. تازه میفهمی هیچی بلد نبودی و اصلا ازش چیزی یاد نگرفتی!

حکایت این روزهای من هم شده همین!

به نام خداوند توبه پذیر

سلام

1- اگه کار خوبی خواستی انجام بدی، حتی یه لحظه هم درنگ نکن... بدون معطلی و لفت و لیس بدو و انجامش بده.

بعید نیست که شیطون کار خودش رو نکنه!!!! ؛ کسی یا خودت برات دلیل بیاره که اینکار لازم نیست یا اصلا اشتباه ه باباجان.

معلوم نیست زنده باشیم حتی به اندازه ی یه نفس کشیدن دیگه.

2- اگه کار بدی خواستی انجام بدی، حتی یه لحظه هم درنگ نکن... بدون معطلی حالت رو عوض کن؛ اگه نشستی ،بلند شو و برو قدم بزن. اگه خونه ای، زود بزن بیرون . اگه مشغول کاری هستی ، زود کارت رو رها کن و برو .


کوچیک همه در و همسایه ها ،

بچه محلّ شما

یا حق

به نام خدا

سلام دوستان

تیتر بالا حرفای آقای قیژ قیژ سوار هستش که خواستم براتون ترجمه ش کنم، البته این رو که گفت یه نکته به ذهنم رسید خواستم اون رو بگم اما اول ترجمه حرفهای استاد قیژ قیژ وووو:

اون میگه : همیشه کوتاهترین راه ، بهترین راه نیست!

اِ ا  ااااِ  اِا ... چی میگی برادر من ! یعنی اصل حمار نقض!  ای بابا نمیشه که این همه ما تو دبیرستان با این مسئله استدلال کردیم ها ...! بابا  (دور از جوون شما خواننده محترم) درازگوش هم میفهمه خط مستیم بین دو نقطه کوتاه ترین مسیر هستش!

بعد بیشتر که توضیح میده می بینم راست میگه اون به زبون خودش میگه و در باب رانندگی ؛من هم خب دیگه خوب بلدم بعدش میزنم به فاز خودم (آخه برق خوندم دیگه اونم فشار قوی... کسی جیز زز نشیه یه وقت ...بهتره دور و بر من کسی نباشه ...از ما نصیحت بود...! ببینم ناراحت که نشدین.؟! نشین ها!)

خب راست میگه : میگه این درست نیست هنگام رانندگی هر وقت خواستیم برگردیم (دور بزنیم مسیر رو برگردیم) سریعا یه راهنما و بعدش گردش کنیم. باید کمی تامل کرد سرعت رو کم کرد از فلاشر و راهنما به موقع و درست استفاده کنیم ( باید راننده های پشت سر ما فرصت دیدنِ بالا و پایین پریدن ها و به آب و آتیش زدن های چراغ راهنمای ما رو داشته باشن دیگه ) باید دقت کنیم و به فاصله ی وسایل نقلیه ی  پشت سر توجه کنیم .این  همه حرف زد که بگه خب هرجا که تصمیم گرفتیم دور بزنیم ،،،،،،نباید دور بزنیم .

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/؟

منم بهش همین رو گفتم  چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــِ ..... را؟آخه!

3تا دلیل آورد :

1- وقتی که به قانون بی توجهی میکنیم::::::::::::مثلا اگه میدان کمی جلوتر هستش برای چی 100 متری میدان  که دارای خط ممتد هستش دور می زنیم؟!(همه مون که تو کتاب آیین نامه خوندیم حریم میدان و چهارراه و پل رو ....نه؟؟!! ).

اصلا خط ممتد یعنی از من نگذر.


2- بعضی وقتا به حقوق دیگران بی توجهی می کنیم:::::::: بقیه هم ممکنه مثل ما عجله داشته باشن . شاید پدری می خواد زودتر برسه پیش خانواده اش  یا شاید یه کارشناس باید سروقت برسه به جلسه یا شاید مادری باید زودتر برسه به فرزندش که توی خونه تنها مونده و البته غذا رو تا نسوخته از رو اجاق برداره  یا اصلا شاید مریضی باید سریعا به بیمارستان رسونده بشه و حالا من بیام و خیلی هم خونسرد راهنما بزنم و به زور راه رو از این بنده خدا ها بگیرم و ... .(صرف اینکه راهنما زدم)


3-  اهمال و سستی نسبت به حفظ سلامتی و جان خودمون و سرنشینان و بقیه راننده ها:::::::::::   باید طوری رانندگی کنیم که اصلا خطری ما یا دیگران رو تهدید نکنه. حالا کافیه  وجدان خودمون رو قاضی کنیم ببینیم این کوتاه ترین مسیرها که زود هم انتخاب میکنیم بهترین و ایمن ترین راه هم هستن؟! مثلا برای عبور از عرض یک خیابان بهتره کوتاه ترین مسیر رو انتخاب نکنیم.



+++یه نکته : راهنما و فلاشر هیچ اجازه ای برای ما از رانندگان دیگه نمی گیرن. یعنی فقط نمایشی هستن و کمک حال راننده . ممکنه راننده های قدیمی رو دیده باشید که تا به حال تصادف هم نکردن ماشاالله ولی اصلا از راهنما هم استفاده نمی کنن.این به خاطر اینه که به دیگران به درستی تفهیم می کنن که می خوان وسیله شون رو منحرف کرده و مسیر دیگری رو برن.

+++ یه نکته ی دیگه: کم کردن سرعت ( چه تو کوچه پیچیدن هایی و چه تو اصلی وارد شدن هایی...! خدایا توبه) و حرکت از اولین لاین به سمتی که قصد گردش به آن سمت رو داریم ------>> یه اطلاع رسانی خوب  به راننده های دیگه هستش.



فاز خودم:

از دل نوشت: افسوس نوشت : دست برداریم از این بازی ها.......اصلا هرچه دلتون خواست اسمش رو بگذارید.

کوتاه ترین راه بهترین راه نمی باشد.!


وقتی کسی به من بتوپــــه ....سریع حرفی به زبان آوردن ممکنه خیلی راحت باشه اما بهترین کار نیست.

وقتی کسی حق من رو بخوره و حقوق من رو پایمال کنه ... حتی اگه بتونم آبرو بردن از او بهترین کار نیست.

وقتی کسی به من بدقولی میکنه ... بد قولی کردن من نسبت به اون بهترین کار نیست.

وقتی کسی من رو پیش دیگران خرد کنه ... لِه کردن او ممکنه نزدیک ترین راه باشه اما مطمئنا بهترین کار ممکن نیست.  

وقتی کسی به طرز پوشش من بی ادبی میکنه ... گرفتن دست او و دعوت او به مهمانی خنده ها میتونه راه طولانی ولی خوب باشه

وقتی بیشتر مردم در جامعه ای از نبود امکانات و رفاه و کار حرف می زنن ... ممکنه نزدیکترین و کوتاهترین راه، نال و نفرین مسئولین  باشه و صحبت در این مورد و دامن زدن به ناامیدی مردم و ناکارآمد جلوه دادن مسئولین(هرچند که واقعا هم ناکارآمد باشند ) ....................ولی شاید اگه من از جا بلند شم و همت کنم برای کار ، راضی بشم به آموزش و کار زیر دست یه اوستا یا مهندس راضی بشم و خودم یه شغلی دست و پا کنم. تلاش کنم برای کسب اون رفاه و امکانات و در طی این مسیر به همنوعانم در حد خودم فراخی در امکانات و آسایش بدم ...فکر کنم این یکی از بهترین مسیرها باشه برای انتخاب ،که درسته اولش سنگ لاخ هستش ولی بعدش یه بزرگراه همواره که دور تا دورش مناظر زیبا خودنمایی می کنه.  

وقتی  چیزی از خدا می خوای و بهت نمیده برای سالهای سال.... ممکنه کفران نعمت و خدای نکرده گناه راحت ترین کار برای انتقام گرفتن ظاهری از خدای مهربون باشه ...اما صبر بر بلایا و قناعت بر داده های خداوند و شکر نعمت بندگی یکی از بهترین کارها است.


وقتی چند وقت از قرآن دور میشی .... ممکنه دورتر شدن از اون راحت باشه اما دوباره مطهر شدن  و نزدیک مجدد به اون بهترین راه می تونه باشه.


وقتی رمز گاوصندوق دیگری رو بلد باشی ... ممکنه کوتاهترین راه باز کردن درِ اون و برداشتن تمام دارایی اون باشه به قیمت سلب اعتماد او از تو ..... اما شاید اگه چشماتو مثل قبل بپوشونی و ندیده انگاری چیزی رو که می بینی و حتی او رو از نیاز شدید خودت بی خبر نگهه داری شاید این یکی از بهترین راه هایی باشه که تو عمرت در پیش گرفتی.


وقتی میشی گوشی برای شنیدن درد دل پدری که از درد های روزگار می ناله .... شاید حرف زدن راحت باشه ...اما گوش کردن به نوای سوزناکش فکر کنم بهتره.


وقتی دنبال نیمه گمشده ای هستی برای پَر کشیدن و  همه ازت ایراد میگیرن و هزار تا مشکل که ممکنه مردم امروزه باهاش درگیر باشن روبرو ت رخ می نماید ... شاید سرد شدن راحت ترین کار باشه اما به نظرم سعی و کوشش برای رفع موانع و صبر تا روزی که خدا خودش مقدرات رو آماده کنه بهترین کاره.


و خیلی وقت هی دیگه....

باید بهترین راه رو انتخاب کنیم.

یا حق 



سلام مجدد

میگن هر عملی یک سری شرایط داره. یک سری شرایط مقبولیت و یک سری شرایط صحت

بعضی اعمال صحیح هستن (به نوعی شاید رفع تکلیف کنن .... اما...!!؟!! ) ولی مورد قبول قرار نمی گیرن .

بعضی هم هستن که درست و صحیح انجام می شن و مورد قبول خداوند قرار می گیرن.

مثلا از شرایط صحت نماز (یومیه) میشه به "وضو داشتن" و "لباس غیر غصبی به تن داشتن" یا "قرائت صحیح حمد و سوره" اشاره کرد .

اما خب یه سری شرایط هم هست که باید در عمل و عامل وجود داشته باشه تا قبول بشه ....

یکی از اونا برای نماز (یکی از شروط مقبولیت نماز) اینه که اگه نمازگزار در نزدیکی مسجدی اسکان دارد ،،نمازش را در مسجد (بیت الله) به جا بیاورد.


برای یکایک شما همنوعان گرامی ، آرزوی سلامتی و بهروزی دارم

در پناه حق

بسم الله

سلام دوستان

این حدیث رو  برادر خوبم "مرد خوشبخت" به عنوان پاورقی تو وبلاگ شون "بهشت کوچک ما" آورده بودن...

من به نظرم اومد حیف ه شما بزرگواران خدای نکرده از این تجویز مهم امام صادق بی خبر بمونین.

می تونین لینک به این وبلاگ رو در بخش "پیوندها" ی وبلاگ خودم پیدا کنید.


حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند:

در شگفتم برای کسی که از چار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!



1. در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر

" حسبنا الله و نعم الوکیل " ( آل عمران آیه 171 ) پناه نمی برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است:

پس ( آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق

تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند ( عافیت ) و چیزی زاید بر آن ( سود در تجارت )

بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.

2. در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر

" لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین " ( سوره انبیاء آیه 87 ) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است:

پس ما یونس را در اثر تمسک به این ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را

نجات می بخشیم. ( سوره انبیاء آیه 88 )

3.  در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر

" افوض امری الی الله،ان الله بصیر بالعباد " ( سوره غافر آیه 44 ) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده

است: پس خداوند ( موسی را در اثر ذکر یاد شده ) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.

( سوره غافر آیه 45 )

4. در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر

" ماشاء الله لا حول ولا قوه الا بالله " پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: مردی که فاقد نعمتهای

دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود گفت: اگر تو مرا به مال و فرزند،

کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ  تو بدهد.


تا حالا فکر کردیم چرا خدا بیشترین ثواب ها رو به سخت ترین کارها میده؟!

چرا ؟!

تا زحمت و رنج نباشه ، خوبی و ثواب و خیر   معنا پیدا نمیکنه!!
یا امام سجاد(ع)