روز های من - MY DIARY

۱۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

ﺑﺴﻢ اﻟﻠﻪ

ﺳﻼﻡ ﻋﻠﻴﻜﻢ

اﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺭﺑ ﺎﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ و ﺳﻼﻡ ﻋﻠﻲ اﻟﻤﺮﺳﻠﻴﻦ

اﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ و ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ و ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ.


ﺣﺘﻤﺎ ﺷﺪﻩ ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎﻳﻲ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﺸﻲ. ﻣﻮﻗﻊ ﺧﻮاﺏ ﻫﻲ اﻳﻦ ﺩﻧﺪﻩ ﺑﻪ اﻭﻥ ﺩﻧﺪﻩ ﺑﺸﻲ. اﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﻟﺸﺘﺖ ﺭاﺣﺘﻲ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺭﻭ ﻧﺪاﺭﻩ. ﺫﻫﻨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻟﻪ . ﺭﻭﻱ ﻛﺎﻏﺬ ﻫﻢ  ﻣﻴﺎﺭﻳﺸﻮﻥ ﻣﺜﻼ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺻﻒ اﻧﺠﺎﻣﻪ ﻳﺎ اﻭﻧﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻋﻘﺐ ﻣﻮﻧﺪﻩ  اﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﺫﻫﻨﺖ ﻫﻨﻮﺯ ﭘﺮﻩ اﺯ ﺧﺎﻟﻲ. اﺣﺴﺎﺱ ﺳﻨﮕﻴﻨﻲ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻳﻚ ﭼﻴﺰﻱ ﻣﺜﻞ ﺫﻛﺎﻡ. ﻫﻴﭻ ﺣﺴﻲ ﻧﺪاﺭﻱ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﺕ ﺷﻮﻧﻪ ﺑﺰﻧﻲ. ﺑﻪ ﻳﻚ ﭼﻴﺰ ﺧﺎﺹ ﻋﻼﻗﻪ ی ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﭘﻴﺪا ﻣﻴﻜﻨﻲ و اﺯ ﭼﻴﺰاﻱ ﺩﻳﮕﻪ ﻛﻤﻲ ﺩﻭﺭﻱ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻣﺜﻼﺟﺎﺳﻮﻳﻴﭽﻲ ت ﺭﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﺳﺘﺖ ﻣﻴﮕﻴﺮﻱ و ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ ﺭﻭ اﺻﻼ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻲ اﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ اﻧﮕﺎﺭ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺩﻳﺸﺐ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻳﺪﻥ اﻳﻦ ﺳﺮﻳﺎﻝ ,ﺧﻮاﺏ ﭼﻴﺰ ﻏﻴﺮ ﻣﻤﻜﻨﻲ ﺑﻮﺩ. ﺩﻟﺖ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﻣﻲ ﺧﻮاﺩ ﻳﺎ ﺷﺎﻳﺪﻡ ﺧﻮﺷﻲ ﺩﻝ.ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ی ﺧﺴﺘﮕﻲ ﻣﺴﻮاﻙ ﺯﺩﻥ ﺭﻭ ﻣﻴﺬاﺭﻱ ﺑﺮاﻱ ﺻﺒﺢ  ﻓﺮﺩاﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺷﺪﻥ ﭘﺲ ﻓﺮﺩا . 

اﻣﺎ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ی اﻳﻦ ﺣﺎﻻﺕ ﻳﺎﺩﺕ ﻧﺮﻩ ﺧﺪاﻱ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﻫﻤﻴﻨﺠﺎﺳﺖ ﭘﻴﺶ ﺗﻮ. ﻛﺎﻓﻴﻪ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﻱ و ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻛﻨﻲ!ﻣﻦ ﻛﻪ اﺯ ﺩﻭﺮ ﻣﻴﺪﻳﺪﻡ اﻭﻥ ﻫﺮ ﻟﺤﻆﻪ ﺩاﺷﺖ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﻴﻜﺮﺩ.اﻭﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮاﺕ ﻫﺮﻛﺎﺭﻱ ﻣﻴﻜﺮﺩ.اﻣﺎ ﺗﻮ ...! 


ﺷﺎاااﻳﺪ  ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻥ  ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻲ اﻱ ﺗﻮ !!!

ﺑﺮاﻱ ﻫﻢ ﮔﻲ ﺗﻮﻥ ﺻﻤﻴﻤﺎﻧﻪ ﺁﺭﺯﻭﻱ ﻣﺎﺷﺪﻥ ﺩاﺭﻡ.ﻋﺎﻗﺒﺘﺘﻮﻥ ﺑﺨﻴﺮ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﻫﺎ

بسم الله

سلام علیکم

هرچیزی چه خوب چه بد ، یه روز تو یه ساعت و دقیقه ای خاص تمام میشه.(به جز ذات اقدس باری تعالی)

ماه مبارک رمضان هم همین طوره!

اوایل ش یه مقدار ممکنه سخت باشه اما وقتی به وسطاش میرسیم راحت تر میشه و بهش عادت میکنیم .و سرآخر تو روزهای پایانی اصلا یه جوری این ماه و اعمالش با گوشت و پوست مون پیوند میخوره و میشه جزئی از وجود ما. حالا این روزها هم که وقت خداحافظی از مهمونی و مدعوین دیگر هست...آدم خیلی دلش میگیره!

اما خب خدا برای اینکه دلمون کمتر بگیره آخر این مهمونی یه جشن اختتامیه ی خیلی بزرگ میگیره (هر ساله) و تو این مهمونی واقعا بهمون کادو میده(چه خدای خوبی داریم ها خودش اوقات زیادی رو برای هدیه دادن به ما آدما قرار داده (این اوقات برای همه است و بار عام و گرنه خدا که به صورت انفرادی و خاص به همه مون خیلی اوقات هبه میده...اما مهم اینکه تو این اختتامیه به همه با هم کادو میده!!!! ))

نمی دونم درخواست تو از خدای مهربون چیه؟

اما من بهت نمیگم. خب آرزوی خودمه!!!

اما امیدوارم یه خواسته ی معقول ازش داشته باشیم...!!

یه شوخی:

بعضی ها خیلی زرنگن (مثلا اگه بهشون بگن میتونی از خدا یه درخواست داشته باشی،،) خیلی درخواست دارن و حالا میگن فقط و فقط یکی ؟!!؟

  خدایا این همه درخواست : مثلابه والدینشون سلامتی بده و مشمول رحمت واسعه الهی باشن و خودشون هم عاقبت به خیر بشن و تعجیل در ظهور امام زمان عج و سلامتی مولا مون و  اتحاد و نصر مسلمونها و غفران اموات و شفای مریض ها و ادای حقوق افرادی که به گردنمون حق دارن و ...

بعد برمیگردن رو به سوی خدا خیلی جسورانه میگن خداجون من فقط ازت سلامتی و ظهور آقا رو میخوام.

(به این میگن END OF زرنگی!!!!! چون سلامتی و ظهور امام زمان یعنی همه چیز من و تو !!! وقتی آقا برای من و تو و ما هر روز دعا میکنه ، وقتی آقا میخواد ظهور کنه برای من و تو  ! دیگه چی میخوایم)


دوستان عیدتون(عید فطر) مبارک.

+++++++++++

نمیدونم چرا!؟اما فکر کنم شوخی میکنن دوستان.(اما من خیلی ناراحت میشم... خب نباید با خیلی چیزا شوخی کرد!)

تو دوره تکمیلی میگن بچه ها فردا ضیافت افطاری نداریم! بعد بچه ها کلی به هم نگاه میکنن  که یعنی چی ؟آخه چرا؟!!

بعد یه صداهایی از اون دور دست ها میاد ...چند تا از بچه ها به بغل دستیشون میگن : خب برای فطریه است دیگه!

بعد همهمه میشه که فطریه چی هست ! حالا دیگه بعضی ها مثل آقای قیژسوار که ساکت بودن میان و برای بچه ها میگن چی هست و قضیه از چه قراره.

(جالب این جاست در مورد خمس هم چندبار با وضعیتی مشابه این برام پیش اومده . رفتم برای چاپ فاکتور مشتری ، به چاپخونه ! همون علی آقا که همیشه میرم پیشش! بعد میگه آقای قیژسوار ، بیعانه هم میدی؟! یه کم مِن و مِن میکنم و بعد یه پولی رو میشمرم و میزارم تو این جیبم و 5 برابر اون رو  هم میشمرم و میدم بهش؛ بعد به آقا علی میگم بفرما این هم بیعانه ی حلال و طاهر شما و پشتبندش میگم سر سالم ه و خمس این پول رو هم برات گذاشتم کنار که حلال باشه...و او میگه خمس چیه آقا قیژسوار؟!! و من که انگار آب یخ ریختن رو سرم  یه توضیحاتی میدم  (خیلی تو فکرم بود کتابی رو که چند بار دیده بودم رو براش بخرم و وقتی میرم برای کار بعدی انشاالله پیشش بهش هدیه بدم اما نتونستم گیر بیارم اون کتاب در مورد خمس رو!))


موفق و پیروز باشین و هر روزتون عید باشه

امیدوارم به همه ی خواسته های خوبتون خدا تو همین جشن اختتامیه رخت اجابت بپوشونه. (زکات فطریه هم فراموش بزرگترای خوبمون نشه انشاالله)

یا حق


بسم الله

سلام علیکم

از آقای قیژ سوار ،خواهش میکنم تشریف بیارن روی سن و برامون از تجربیاتشون بگن. لطفا با یک صلوات محمدی ایشون رو تا جایگاه بدرقه کنین!

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


به نام خدا

سلام عرض میکنم به همه ی شما بزرگواران.

نمیدونم شما هم تو رانندگی، مثل من تابلو خوانی تون ضعیفه یا نه؟!

من طیاد وقت دوستان رو نمیگیرم و فقط به 2-3 نکته بسنده میکنم.

خب اولیش اینکه : وقتی دنبال یه مکان خاص هستین و با توجه به تابلو های راهنما مسیر رو یکی یکی پیش میرین شاید بعضی اوقات بعضی جاها احساس کنین که نمیدونین از کدوم طرف باید برین یا بهتره بگم میرسین به یه جایی که چندتا راه جلو روتون هست اما متاسفانه تابلو ی راهنمای مسیر رو اونجا نمیبینین.

خب راهنمایی عمده ای که میتونم بهتون بکنم اینه که با توجه به تابلو ی راهنمای قبلی که در مسیر دیدین حرکت کنین!

به طور مثال اگه برای رفتن به امام زاده صالح، تابلو اشاره به مسیر مستقیم داشت و حالا شما به یه میدان با 4 خیابان منتهی بهش رسیدین و تابلوی دیگری نیافتین ! باید به همون مسیر مستقیم تون ادامه بدین یعنی دور میدان زده و از مسیر روبرو برین.

خب نتیجه حرفام اینکه تا تابلوی راهنمای دیگری که ما رو به مقصد راهنمایی کنه ندیدین هنوز مسیر قبل رو ادامه بدین.


مورد بعدی اینکه خیلی وقتا ناخواسته تو یه بزرگراه یا اتوبان میافتیم و باید ازش عبور کنیم...خب اتوبانها و بزرگراه ها دور برگردان ندارن اما معمولا زیر گذر یا رو گذر برای رفتن به جهت مخالف وجود داره. پس اگه می خواستین به شرق برین و ناخواسته افتادین تو یه اتوبان به سمت جنوب ...خب دنبال یه خروجی باشین که همین اتوبان رو به سمت شمال  باشه...حالا که دارین به سمت شمال میرین دوباره دنبال یه خروجی باشین که به سمت شرق باشه.(معمولا روی تابلو های راهنما مینویسه شیخ فضل الله- شمال یا یادگار امام جنوب یا همت شرق یا همت غرب)

 همین ببخشید سرتون رو دردآوردم.امیدوارم حرفام براتون مفید باشه.

یا حق

به نام خدایی که من و شما رو به تصویر کشید.

سلام  علیکم

خیلی وقته عکاسی تفریحی می کنم! (به داشتن یه پدر عکاس و فهیم میبالم)!از بچگی تو عکاسی بابا و عمو و دوستان بودم... خیلی از شبهای امتحانات رو تو عکاسی مون درگیر مشتری ها بودم وقتی بقیه دوستانم در حال مرور چندباره ی دروس بودن.


خیلی کم برای عکاسی و تصویربرداری مراسم میرم.(خب منِ بیسواد که چیزی بلد نیستم!!!!!!!!!!!!!! شما شنیده بگیرین ها)(فردا اومدیم و از ما خواستین مراسمی رو فیلم بگیریم و فیلم و که خواستین تحویل بگیرین دیدین مثل این سریال خروس، بهتون بلا نسبت فیلمِ گودزیلا تحویل دادم گله نکنین!!!!!)چند باری از بچه ها تو مدرسه دبستان  عکاسی کردم خیلی کیف داد ... 


آهان یه بار دیگه هم از مراسم جشن تولد تو یه مهد کودک عکس گرفتم...خیلی شیرین بودن بچه ها.(ولی امان از دست این مامانا...)

خب همین چندتا خاطره کافیه  دیگه برای خودم که چند وقت دیگه، وقتی  خودم یا همسری یا فرزندم بخونیم ، کلی به این بابای جَلَبناک  بخندیم.       ( تو فرهنگ "امیرحسین مستور النام" ذیل این کلمه ی " جلبناک " اینگونه درج شده:(به فتح جیم و لام  و سکون باء) هرچیز که جالب و آمیخته به طنز و فکاهی باشد. )

آهان داشت یادم میرفت اصل موضوع رو.

دیشب هم از برادرای بسیجی خودم با لباس نظامی تو دوره ی تکمیلی عکس پرسنلی انداختم.

ما هم بیسیجی ایم .اما بعضی هاشون واقعا شلوغن.

دیشب کلی بشین پاشو اجباری از سوی مربی رفتیم .(پسر!!!! تو نظام ، تشویق برای یه نفر ، تنبیه برای همه!!!! است )


پیروز و سرفراز باشین

تو این روزهای پایانی ماه مبارک رمضان! این آقا امیرخطاکار رو از دعای خیر تون بی نصیب نذارین.

همیشه تا بوده همین بوده و خواهد بود : تا یه چیز جدید میاد(یه اتفاق جدید رخ میده) یه مدتی طول میکشه تا بهش عادت کنی ولی وقتی داری از دستش میدی نگران میشی و ناراحت که ای کاش بیشتر قدردان بودم .(بنا به سوره ی "والعصر" این رویه برای همه ی ما آدما هست، به جز اون آدمایی که 1- ایمان دارن و 2- کارهای صالح می کنن و 3- پیرو حق هستن و صبور هستن  ).

برای عاقبت به خیری همه مسلمونا صلواتی ختم بفرمایین

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

بسم الله

سلام خدا به روی همگی !

کوچک که بودم! کلی به مادر و خاله تو آشپزخونه کمک میکردم.

چه کیک هایی که با کمک مادر خوبم نپختم (و چه خرابکاری هایی که به بار نیاوردم! همیشه پُفِ کیکم میخوابید!!)چه خاتون پنجره ای ها و زولبیا هایی! با پدر و مادرم هم ،دسته جمعی زیاد آشپزی کردیم.چه زولبیاهای بد شکل و خوش مزه ای! اوم شیرینی آرد نخودچی!


یه بار تنهایی آلبالو پلو پختم!اتفاقا مادربزرگم هم مهمان ما بودن. گوشت قل قلی هاش رو خیلی دوس دارم. وقتی قِل میخوره تو دهن!

یادمه یه ابتکار جالب سر این آلبالو پلو زدم!


با مامان و بابای گلم خیلی پیتزا درست کردیم!(حتی زیر نظر و با کمک مادر بزرگ مهربونم هم پیتزا طبخ کردم) خیلی قدیم که فر نداشتیم از یه ظرف مخصوص پیتزا و یه قابلمه بزرگ استفاده میکردیم. ظرف پیتزا رو با یه چیزی زیرش میذاشتیم تو قابلمه بزرگه! (آره ، تقربا همون فر رو تو ابعاد کوچکتر درست میکردیم.)

یه بار هم بابا و مامان مکه بودن (انشاالله قسمت همگی!) خاله ها اومده بودن خونه مون بهمون سر بزنن، من و عباس جان هم غافل گیرشون کردیم یه پیتزای متری بزرگ پختیم!(البته بیشترش رو هم خودمون خوردیم!بنده خداها انگار خیلی هم غافل گیر نشدن از سورپرایز من و داداش جان)

با اون یکی مادربزرگم هم سابقه آشپزی داشتم.

با خاله ها  هم.

با خاله کوچکه زیاد ذرت بوداده درست کردم! (خیلی برامون ذرت درست میکرد! مال اون همیشه کامل باز میشد و قلمبه میشد!)

با پدربزرگم هم آشپزی کردم! آشپزی شون مخصوصا در طبخ ماهی عالیه! من که حتما میخورمش!


یه بار هم مادرجون دیرش شده بود و من عین این خانم های خونه دار!!!!!(چه تشابهی!!!!خدا) (که فقط منتظرن همسرشون بگه فلان غذا رو میپزی خانم؟!  و بعد بِدَوَن سمت آشپزخونه و همون روز ظهر ، همون غذا رو که خیلی هم خوشمزه پختن بدن نوش جان همسری)از سر صبحانه پاشدم و خیلی زود با کوکو سیب زمینی برگشتم و دادم خدمت مادر تا ببرن محل کار.


چایی هم بلدم دم کنم! البته نه به سبک اوشین ژاپنی!

عاشق غذاهای من درآوردی ام . خودم صاحب سبک نیستم ا اا.

سمبوسه هم زیاد دوست داشتم و با مامان جان چندباری طبخ نمودیم.


خلاصه اینا رو گفتم که بگم سرآشپز بدی بودم اما خب هرچی بود ، آشپز که بودم مثلا.از این حرفا گذشته ،خیلی وقت بود کار خاصی نکرده بودم.حالا به یمن ورود مفتخرانه ی مادر بزرگ خوبم از بیمارستان به منزل بنا به سفارش مامان و بابا ، یه سوپ خوشمزه براشون آماده کردم (البته بدون ورمیشل!!!).نوش جان!


موفق و موید باشید همسایه های خوب "روزهای من"

همه تون رو به خدای بزرگ میسپرم.

بسم الله

سلام

این سوال یک بنده خدایی بود .

البته قبول ندارم تمام مراسم دینی مون به این شکله !

و حال جوابش در پایگاه پرسمان دانشجویی(اگه درست از دوران دانشجویی ام خاطرم مونده باشه ،"پرسمان" وابسته به نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها است.):


اینجا کلیک بفرمایین!


موفق و پیروز باشین دوستان
++++++++++++++++++++++++++++++
راستی پایگاه "askdin" یا "اسک دین" هم مثل پرسمان ، جای خیلی خوبی ه  برای سوالات دینی مشاوره ای و خانوادگی و خیلی چیزای دیگه

++++++++++++++++++++
از تقویم شمیم یار هم که مربوط به اسک دین هست غافل نشین خیلی خوبه سال 91 اش عالی بود و امسالش هم بهتر! کافیه "تقویم شمیم یار 92 "رو سرچ کنین

بسم الله

سلام به همگی

امروز قراره مادربزرگم رو بیاریم خونه!خدایا شکر!

حالشون بهتر شده فعلا.

(راستی مدتی هست که مادر بزرگ دیگرم چشمشون کمی دچار آب مروارید شده انگار! انشاالله قراره بعد ماه مبارک رمضان بیان پیشمون تا بریم پی گیر کار درمانشون بشیم ! )

خدا همه ی بزرگترهامون رو حفظ کنه و بهشون عاقبت به خیری عطا کنه انشاالله (بزرگترهای همه مون ،هم من و هم شما!)

یا حق

-------------------------------------------------------

یه نذری کردم باید زودتر اداش کنم.انشاالله بعد ماه مبارک رمضان... یه خرده سخته!خدا خودش کمکم کنه!

...

خداایا خودت به کمکم برس.

بسم الله

سلام

طاعات تون مقبول.

شهادت امام علی علیه السلام رو تسلیت میگم.

آقا جان میشه برای سلامتی مادربزرگم  دعا کنی؟

خودت میدونی ،دلم براش پر پر میزنه.

همیشه آرزوش این بود که خدا عاقبت به خیرمون کنه و خوار و ذلیل نشیم.

خدا، تو کریمی، رحیمی، غفوری، رزاقی ، ساتری ، فاعلی ، خالقی ،جبران کننده ای ،توبه پذیری ....می دونم

امشب شب قدر ه، شبی که ارزشش از هزار سال بیشتره ، شبی از شبهای مهمونی هرساله ی خودت، خدااا میگن مهمون بر گردن میزبان حق پیدا میکنه!!!!!!!!!!!!!! ،خدااااااااااااجون مادربزرگم رو بهم برگردون،خیلی لازمش دارم.همه مون لازمش داریم شدیدا.

خدایا عاقبت همه مون رو ختم به خیر کن ...  الهی به محمد و به علی  و به فاطمة و ...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

مادربزرگ خوبم رو دیروز ،بردن بیمارستان.خیلی دلتنگشم خدا .می ترسم

خودت به داد دلم، نه به داد دل همه مون برس.


بسم الله

سلام و درود بی پایان خداوند بر شما

پیشاپیش شهادت حضرت علی علیه السلام رو خدمت امام زمان روحی فداه و تمام مسلمانان تسلیت میگم.

نمی دونم ولی حتما حکمتی داشته که شبهای قدر مصادف هستن با ضریت خوردن حضرت امیر و شهادت شون!حتما.....ولی خب نمی دونم دقیقا.

این روزها ، این شبا ، اگه دلتون شکست پیش مهربان ترین میزبان دنیا،بقیه رو از یاد نبرین لطفا.

دعا برای دیگران ،یکی از اسباب استجابت دعا برای خودمون هستش.