روز های من - MY DIARY

۱۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

به نام خداوند روزی رسان 

سلام و درود بر شما خوبان

راستی عیدتون مبارک. ولادت حضرت علی اکبر ع رو تبریک میگم. جوونای عزیز میهنم، روزتون مبارک.

من که به شدت علاقه مند به سفر با وسیله شخصی ام. موتورم و نمی گم ها ... !!ههه هه! (بدون اون که اصلا زندگی شتاب رو به جلو نداره !)

خب از تهران یعنی جایی که من هستم اگه قسمت شد و خواستین تشریف ببرین مشهد برای عرض ادب از نزدیک ، باید خودتون رو برسونین به بلوار امام رضا علیه السلام یعنی انتهای بلوار بعثت . ما که امریه هستیم میایم حافظ و از اونجا شوش و بعد شهیدرجایی (یعنی سمت عکاسی مون) و بعد میایم تو بعثت و امام رضا ع.

سعی کردم اینبار شهر های مهم بین راه رو به ترتیب یاد بگیرم:

تهران - پاکدشت - ایوانکی - گرمسار - سرخه - سمنان - دامغان - میامی - شاهرود - سبزوار - نیشابور - مشهد

ما معمولا وقتی می خوایم با ماشین خودمون بریم مشهد ،یه کُلمن بزرگ که مال مادر بزرگم هست رو قرض می گیریم و چادرخونه ی گل منگولی مون رو هم با اون زور زورکی می چپونیم تو صندوق ماشینِ خوبمون و البته زیرانداز ؛ناگفته نماند که گاز پیکنیکی یا منقل برای پخت غذا خیلی مهمه که نباید فراموش بشه . حالا فکرش رو بکنین چه سفری بشه! نگرانی نداره... به یاری خدای مهربون حتما سفر خوبی میشه.

خب بسم الله می گی و صبح زود بعد نماز ناشتا میزنیم بیرون ... قبلش یه سر هم میرم پیش مادر بزرگ خوبم( اون یکی مادر بزرگم اینجا نزدیک ما نیست و گرنه حتما به او هم سر می زدم...همه ی مامان و بابا بزرگا رو دوست دارم... )

اوه اوه داشت یادم می رفت....بابا بذار منم حرف بزنم ....باشه چشم ......دوستان ل ط   .......خب بذار دیگه

(آقای قیژ قیژ سوار {بُعد دوم خویشتن})(چه میشه کرد خوددرگیریِ مُزمنِِ مُسری نه خیلی پیچیده رو) :

قبلش هم باید یه سری به اوتُل زد  و دید همه چی رو به راه باشه... روغن موتور (بین 2 تا گِیج) ،آب رادیاتور به میزان کافی و آب برف پاککن یه دبه سر پُر ، وضع باطری تون چطوره ؟اگه باطری تون خشکه باید به نشانگر روش نگاه کنین و مطمئن بشین که سبزه .اگرم باطری اسید سرب دارین  چک کنین آب باطری خالی نشده باشه.

خب فعلن آق امیر حرفای ما تموم شد بفرما... چشم داداش عزیزم

خب از این حرفهای مهم که بگذریم ...جاده مشهد یه کم گول زننده است تو راه هم تابلو با مضمون "گول نخورین!" زیاد داره...(تو راه هی میزنه آهسته برانید. هر 1.5 ساعت رانندگی ، یک ربع استراحت.و ...)یه جورایی یک نواخته و آدم رو کسل می کنه البته بلا نسبت شما .  پس سعی کنید سرعت تون رو در حد مجاز حفظ کنید و از مناظر استفاده کنین.هرچند وقت یکبار هم بزنید کنار توی جای مطمئن و کمی پیاده روی منید یه آبی به سر و روتون بزنین و اگه امکان داره مثل من و بابا ،جاتون رو عوض کنین تا هر 2 تا یا هر 3تا تون کمتر خسته شین .

اگه شب تو جاده ای مثل جاده تهران - مشهد دارین رانندگی می کنین از اونجا که معمولا نوری جز نور ماشینها وجود نداره (اگه شانس بیارین و نور سو بالا ی ماشین رو برو یی یا پشت سری از تو آینه ها کورتون نکنه) سعی کنین مسیر خودتون رو از روی خط وسط جاده و علامت های کنار جاده (مثل علامت جاده بدون شونه خاکی-علامت گردش به چپ)تشخیص بدین یا اگه سخت بود پشت یه ماشین سنگین مثل اتوبوس برین.

خب ما معمولا همون اوایل یعنی پاکدشت یا ایوانکی یخ می خریم و می ریزیم تو کلمن و برای صبحانه خوردن وای میسیم. امسال صبحانه رو نزدیک سمنان  خوردیم . یه جا نشستیم که درختهای کوچولوی زیتون داشت ...منم که فضول و کنجکاو (میگن اقتضای سنِّ ...خودم شک دارم باید از یه جای دیگه باشه!! ) بعد صبحونه پریدم که یکی بکنم و نوش جان کنم بابا جان هم مثل قبل باز ترغیبم کرد و منم گول خوردم و یکی کندم و شستم و گذاشتم گوشه لُپم....................!!!!........................ چشمتون روز بد نبینه ،فکرش هم نمیکردم اینقدر تلخ باشه و گَس........ روم به دیوار ....شرمنده از حضورتون .....ناخودآگاه دهنم باز شد و زیتون قِل خورد و افتاد بیرون....(من رو میبینی گرفته و چِندش )اونجا بود که صدای خنده از دهان مبارک خانواده طراوش می کرد بیرون حالا نخند کی بخند.....!

باقیش رو بعدا عرض می کنم فعلا شما هم به بنده بخندین .... تا بعدا از خاطرات داخل حرم ،آب خوری از سقاخونه و واحد اقامتگاه و بستنی و بچه های مهربون و کوچولوی لرزکرده و ماجرای آب کشی فرش توسط خدام و امیر لنگ لنگان به دنبال جلب نظر خادمین و آرزوی ویلچر سواری تو صحن رضوی و تافتون سیب زمینی ... براتون بگم

دعاگوی همگی بودم و نماز زیارت به نیت تون خواندم. 

التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج

یا حق


به نام خدا

سلام

مبارکه این هم از تیم ملی که به لطف ایزد توانا موفق شدیم و از کره بردیم.

تو اخبار یه چیزایی اعلام کرد...

به زبون خودمونی : بعد از بردِ کُره ،تحریم از کَره حذف می شود...(داریم؟؟؟)

واقعا که دیشب شهر با مردمش ترسناک شده بود.فکر کنم اگه می باختیم ترسناک تر هم می شد.یعنی می ترسیدم از فرط شادی دوستان و هیجان بعد از پیروزی خدای نکرده یه اتفاقاتی بیفته ...که ظاهرا افتاد ...کم و بیش ش هم بمونه.

راهبندونِ شدید(وقتی می گم شدید یعنی بخشی از خ ولی عصر (عج) نه پیاده رو نه خط ویژه و نه راه ماشین رو.....تقریبا همه بسته شده بود.)

نمی دونم توجیهی میشه برای ابراز شادی به این صورتها پیدا کرد؟!

عیب نیست برای ما ؟ نمیگم مای مسلمون ؟ به قول امام حسین علیه آلاف تحیة و الثناء، میگم ماها که آزاده ایم ؟ برامون عیب نیست؟

خب آدمها دسته دسته ریخته بودن تو خیابون .....بوق و سوت و بزن دست قشنگه رو و ... (بقیه سانسور شد.).

خب صدا و سیما هم سعی خودشش رو کرده بود ...چقدر زیرنویس میکرد بعد بازی فوتبال ، فیلمهای فلان و بهمان رو پخش می کنیم اون هم پشت سرهم.

اما خب دیگه... مردم ما خیلی هاشون کار خودشون رو میکنن.

از این پیروزی مسرورم و به همه مخصوصا امام زمانم (عج)تبریک میگم و امیدوارم ملت غیور و مسلمان ایران ،همیشه پیروز و پرافتخار باشند. باشد که در بُعد فرهنگی هم واقعا از همه ی جوانب پیروز باشیم انشاالله.

التماس دعا

یا حق


بسم الله

سلام علیکم

ما برگشتیم.  اومدم  کلی چیز می خوام بنویسم ...البته اگه یادم نره!

به قول سنجد جون:

"بر می گردم .... اِ"

سلام
خیلی ناگهانی برامون دعوتنامه رسیده که بدویین بیاین... . حتی با اینکه باید میزبان مهمون های مهمی می بودیم اما باید بریم و مهمون بشیم.
امیدوارم همگی تون دعوت بشید .
میدونین کجا دعوت شدیم ؟اونم خانوادگی!
یکدفعه جور شد که بریم پابوس آقا امام رضا علیه آلاف تحیة و السلام.
ایشون چقدر کریمه؟!
خدا روزی رو از جایی میرسوونه که اصلا بنده متعجب می موونه و انتظارش رو نداره!!!!!!!!!! خدایا ممنونم و مدیونتم مادام العمر.باشد که شعار نداده باشم.
انشاالله دعاگوی همه خواهم بود چه بشناسم و چه ناشناس باشید برام.
با اینکه می خوام لپ تاپ و GPRS ببرم اما شاید نشد پست بزارم.
از همه حلالیت می خوام.

یا حسین علیه السلام


یادم نره :
به فروشگاه محمدی بدهکارم.
تابلوی آقای علیزاده باید در اسرع وقت تعمیر شده و برگردانده شه.
به آقا قربانی سری بزنم---همساده آقا جواهری

نیومدی زود.... رفتم

سلام علیکم

بسم الله النور

ولادت با سعادت امام حسین علیه السلام،  بزرگ جوانان بهشتی

و برادر و همراه او حضرت عباس علیه السلام

و البته امام سجاد علیه آلاف تحیة، زینت عبادت کنندگان الهی 

رو خدمت محضر مبارک امام زمان روحی فداه و عجل الله تعالی فرجه و شما دوستان خوبم تبریک و تهنیت می گم.

یا حسین ع

بسم الله

سلام دوستان گرامی

اگه کسی علاقه مند به ایجاد وبلاگ ، در سرویس "بیان" یا "blog.ir" هست اعلام کنه تا من از دعوتنامه هام به ایشون بدم.

امکانات خوبی داره... .

و من الله توفیق

بسم الله

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

(این مطالب رو داشتم اواخر مناظره سوم می تایپ ایدم اما تا کاملش کنم طول کشید و مجبور شدم شب زنده داری کنم........ اما این مطلبم رو بنویسم و منتشر کنم به امید عنایتی از سوی پروردگار متعالم.)


سلام بر ما،

مایی که حق انتخاب از بدو تولد تا لحظه ی مرگ ،در تمام پیچ و خم های جاده ی زندگی همراه ماست.


بحث ،بحث انتخابات ه . اون هم از نوع ریاست جمهوری ش .(با شورای شهر، اینقدر کار ندارم.)

امروز ،همه خوب میدونن که شرکت در این انتخابات بزرگ.....واجبـــــــــــــــــــــــــــــه.دلایلش هم متعدد و منطقی است که جای بحث نداره همه بهشون واقف اند.


امسال خیلی برای انتخابات دلم گرفته است. شرایط خیلی سخت تر و بحرانی تر از سالهای قبل شده و من باید رای بدم.

باید یه جوری رای بدم که، باید یه جوری اصلح رو انتخاب کنم که، باید کاندید اصلح رو به نحوی تبلیغ کنم که ...

آره همه تو این کار سهم داریم. فردا روز ،اگه دولت انتخابی ما روی کار آمد و صالح بود که همه ی ما از لذت دنیوی و اجر اخروی محظوظ خواهیم بود ولی خدای نکرده اگه طاغوت بود یا صالح نبود،کار همگی مون زار خواهد بود .در این دنیا، زندگی ناشایست و در آخرت عذاب الهی نصیب مون خواهد شد.

یعنی یه جورایی  تر و خشک مون با هم خواهیم بود. با هم خواهیم بالید یا با هم خواهیم سوخت.

مناظرات امسال از یه طرف خوب تر بود که نامزدها رو زیاد با هم درگیر نمی کرد که همدیگر رو تخریب کنند و از طرف دیگه چون مناظره 2 به 2 زیاد نداشت ، نمی شد به خوبی، من که از این نامزدها چیز زیادی نمی دونم با خلق و خو شون آشنا بشم .برای من به شخصه خیلی مهمه بدونم آیا نامزدم  (به این میگن بازی با الفاظ ... ! ) زود عصبی میشه یا نه ؟ کینه به دل می گیره یا نه ؟ جبهه می گیره یا نه ؟ حاضره فرد مقابل رو خراب کنه ؟ تا چه حد زندگیش رنگ خدایی داره ؟ چقدر جرات داره ؟ پر رو هستش یا کم رو یا اینکه سرجاش هم پر رو میشه و سرجاش مظلوم ؟ اینکه صداقت داره یا نه رو با 10 روز مصاحبه و مناظره ...من یکی که نمی تونم بفهمم،چرا که خوب به خاطر دارم از دبیر جدیدم تعریف کردم و به مرور فهمیدم که اونی نبودن که به نظرم رسید.

ای کاش این نامزدها، خانواده و مشاور شون رو هم میاوردن جلو دوربین...تا ما اونا رو هم ببینیم.

نمیدونم...انتخابِ سختی یه!

اما یه چیز رو خوب می دونم مرحبا به آقایان غرضی و حداد.

آقای غرضی ،حرفاشون صحیحه اما کمی مسن هستن.یه جورایی هم به نظر میرسه برنامه خاصی ندارن و خوبه که رُک هستن و به نظرم هوای اسلام رو حسابی دارن.

آقای حداد ،خب خوب با ادبیات فارسی و عرب آشنایی دارن،سالهای زیادی تو مجلس بودن ...کتابها تالیف کردن اما به نظر میاد جسارت لازم رو نداشته باشن برای فریاد زدن.


آقای پناهیان خیلی به جنبه ی معنوی و خدایی بودن و اعتقادات رییس جمهور آینده تاکید می کردن.


آقایان عارف و روحانی ،از حرفاشون فهمیدم ظاهرا همونطور که حدس می زدم اصلاح طلب هایی از نوع بزرگانشون هستن. این بنده خدا ها هرکاری بکنن و هر چی بگن از خوبی هاشون ...من یکی بهشون رای نخواهم داد ... می ترسم مثل بزرگانشون بشن ....

من چیز زیادی از ریاست جمهوری های قبلی(بزرگانِ آقایان .....که سنگشون رو بر سینه می زنند) خاطرم نیست .(خب کوچک بودم و دنبال آب نبات چوبی بزرگتر و بیشتر.....)

ولی وقتی برام یادآوری میشه یا دیگران بازگو می کنن همیشه کنار تمام خوبی هاشون ،به اسم آزادی و ارزش به خانم های عزیزمون یه چیزایی دادن که اصلا نمی خوام ببخشمشون. خدا خودش میدونه با اونا.

من همیشه گفتم و باز هم میگم، نمی خوام کسی رو مقصر بدونم اما می گم:

خانم های ما رو به بهانه های واهی از خانه ها کشیدن بیرون. به بهانه ی هم ترازی با آقایون ،به بهانه ی حقوق پایمال شده شون، به بهانه ی  حقوق بشر و مُساوات و برابری ،به بهانه ی فرصت یافتن برای بروز استعداد ، به بهانه ی رای آوردن(نگاه می کردم به منشور آقای رضایی -همون ویکی رضایی- دیدم شهر تهران حدود000 ,8,000 جمعیت داشته سال1390 که نصف بیشترش خانم هستن )و به بهانه های دیگه

البته فکر می کنم بشه جای کلمه ی "بهانه" از "توهم و طمع" هم استفاده کرد.می دونین چرا؟

چون آدم ها فطرتا بی نهایت طلب هستن و هر چیزی رو به اندازه ی حداکثری می خوان شدید.

وقتی خانمِ ما نگاه کنه به گذشته ها و به تاریخ ببینه که در زمان پیامبر(ص) چه به سر دختران معصوم می آوردن، بیاد جلوتر یا بره عقب تر ...زیاد فرق نمی کنه می بینه دختر و اصلا جنس زن بهای زیادی بهشون داده نمی شده. بعد خب یه سری آدمها و یک سری جریانها میان این حس فطریِ کمال طلبی و بی نهایت طلبی رو در وجود این بزرگواران (خانم ها ی این کره خاکی) بیدار می کنن .دستشون درد نکنه که روشنگری می کنن و کمال خانم ها رو می خوان انشاالله...اما چرا بدون توضیح؟ چرا بدون روشنگری و مقدمه چینی این کار رو کردند و می کنن؟

در این اثنا خیلی از خانم ها هم میان با خودشون حساب کتاب می کنن می بینن ...دست مریزاد  درسته ... ما که تو تاریخ این جور مهجور موندیم حالا اینا می گن ما به شما آزادی می دیم ،رای و نظرتون رو محترم می شمریم و ...

حالا چرا می گم "توهم و طمع"؟؟؟

چون خانم ما (بعضی هاشون ) خودشون و جایگاهشون رو درست نشناختن.متوجه آیه ی "همسرانتان را از خودتان آفریدیم تا اینکه با هم انس بگیرید و آرامش یابید..." نشدن. حالا فکر می کنن اگه مثل من نوعی سوار موتور بشن یا در تیم دوچرخه سواری با یه مربی آقا، مدال جهانی بگیرن با ما مردان هم تراز می شن(مثلا میشن عین ساعی یا تختی یا رضازاده و افتخار آفرین میهن اسلامی....! ای داد به قول مهندس غرضی ...ای داد بر ما که گذاشتیم چه بر سر ملت مون بیارن! )(جا داره همین جا وسط کلام از خواهرهای علاقه مند به موتور و دوچرخه و برادرانی که از روی تمایل ،نوامیس شون رو تَرکِ موتور سوار می کنن در خواست کنم به حدیثی توجه کنند که زنان را از نشستن بر زین (یا هرچیز مثل زین اسب...)منع میکنه باید از پیامبر ص باشه اما علم ندارم.)

یا مثلا اگه برن بیرون خونه و کار کنن و مثل مردها جسم و روحشون رو خسته کنن با ما هم شان میشن.

یا اگه های دیگه

اما خدا خودش شاهده که این بنده خدا ها دارن اشتباه می کنن ای کاش یه نگاهی به زندگانی حضرات فاطمه زهرا (س) یا زینب س یا خدیجه س یا مریم س یا  ... بیاندازن.

ببینن وقتی سخن از مساوات به میون میاد و از اینکه بهترین مردم، پرهیزکارترین آنهاست نزد خداوند منظور این نیست که عینا خانم ها و آقایان عین هم عمل کنند یا تکالیف و وظایف یکسانی داشته باشند. 

چرا نمی اندشند به اینکه آنها هستند که بار مادر بودن و حمل فرزند را به دوش میکشند؟ چرا نمی اندیشند که ...

وقتی زنی ،این چیزها رو نبینه ...اون موقع است که توهم برش میداره و طمع میکنه که با انجام امور اینچنینی (یه جورایی مردانه)اون مساوات و برابری رو به شکلی که براش ترسیم کردن ایجاد کنه و بهش برسه...!

و امان ................   .

امان از اینکه با اینکار یه تلنگر اساسی میزنه به تعادل دنیا ،به کانون خانواده،به جایگاه والای تربیت فرزندان و البته خیلی چیزای دیگه هم هست که در این بین از بین میره و حیف میشه .(کلی حدیث در این باب داریم ها!!!!!)

اینا رو گفتم که بگم آره من میترسم ....از چی؟

خب معلومه ...تو این وضعیت هر کی روی کار بیاد ...باید چندتا کار اساسی بکنه :

مثلا از مهمترین هاش میشه به ثبات ارز و کاهش تورم  و مسکن اشاره کرد یا سیاست خارجی و البته تحریم و وضعیت هسته ای کشور.

به نظر من (ادامه جواب سوال "از چی می ترسم؟") هر کدوم از این بزرگواران که بیاد سر کار ،با توجه به تجربه و آشنایی با رئیس جمهور های قبلی و دیپلمات های با تجربه می تونه کم و بیش این مسائل رو یه جورایی بهبود ببخشه انشاالله....ولی......

ولی به نظرم هر کسی از این ها نمی تونه اوضاع روانی خانواده ها،نابه سامانی ها و ضدهنجار های عرف و مُد شده رو از فرهنگ مردم ما به خصوص جوانان پاک کنه.


انشاالله همه مون با وضو بریم پای صندوق های رای و به اصلح ترین فرد رای بدیم.

(این فریضه ای است که 4 سال یکبار واجب میشه و قضا هم نداره ...حواسم باشه!!!)


یا حق

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

چند روزی نبودم با اجازه تون تندی رفتیم یه احوالی از بزرگان خانواده گرفتیم و بی معطلی برگشتیم.

نشد شهادت امام کاظم علیه السلام و رحلت رهرو راه ولایت، خمینی کبیر رحمة الله علیه رو به شما بزرگواران تسلیت  و تعزیت بگم.

نشد قیام 15 خرداد ...

اما حالا اومدم تبریک عید رو به شما خوبان ابلاغ کنم.

مبعث رسول گرامی مان حضرت محمد که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد،به پیامبری ،به ایستادگی ، به بشیر و منذر بودن  ، به پدری در حق امت ، به ابلاغ وحی ، به اعلام ولایت .

آری او مبعوث شد ...


از بعثت او جهان جوان شد ، گیتى چو بهشت جاودان شد ، این عید به اهل دین مبارک ، بر

جمله مسلمین مبارک.

مطلب جالبی رو از همسایه مون ،"منتظر" گرامی از وبلاگ فریادرس دادخواهان (http://www.behdin1400.blogfa.com/) اینجا نقل می کنم.

بخوان به نام رهایی! بخوان به نام بلوغ! بخوان به نام صاعقه در التهاب شب.

بخوان به نام ساقه امید در پهن دشت یأس!

بخوان به نام خالق خورشید و عشق را به اسم اعظم معشوق، از پس یلدای بی تنفس دیجور،

نور باران کن.

بخوان نبی گرامی! بخوان رسول عشق و امید! بخوان به نام نامی توحید!

تو که خواندی، هرم صدای تو که قندیل‌های سکوت را ذوب کرد،

آوای مهربان تو که فضای میان زمین و آسمان را عطرآگین نمود،

بوی خوش عشق که ملائک بی تاب را به طواف حرا کشانید

انبیا انگشت حسرت به دندان گزیدند.

ابراهیم و اسماعیل از آن که حرا بود و ما به مرمت کعبه ایستادیم

و موسی از آن که به طور، چرا رفتیم و عیسی از آن که آنچه در زمین یافتنی بود،

در آسمان چرا می‌جستیم و در این میانه، تنها خاطر خدا بود که راضی بود

چرا که رحمت واسعه خویش را نمود عینی بخشیده بود.

فرشتگان برخی به رضایت بی سابقه خدا سجده می‌بردند

بعضی عرق از جبین پیامبر می‌ستردند عده‌ای گوش به لطافت این معاشقه می‌سپردند

و برخی از آن که معشوق خداوند را در زمین می‌دیدند نه در میان خویش،

خون دل می‌خوردند.

جبرئیل چه ذوق کرده بود که پیام عاشق و معشوق را بر بال امانت خویش به یکدیگر می‌رساند.

آری، تو که خواندی، آسمانیان، زمینیان اهل دل را به پایان شب سیاه بشارت دادند. عرشیان که هلهله می‌کردند، فرشیان را مژده آوردند که: «قد جائکم من الله نور». خداوند زمین را نورباران کرده است.

برخیزید، خواب را بشکنید و چشمان ظلمت گرفته را سوی نور بگشایید. بیم گمراهی را از کلبه دل برانید و ترس از فراز و نشیب، از چاه و چاله، از دشت و تپه را جواب کنید. نگرانی را جارو کنید، هراس از افتادن را به گور بسپارید، بر ظلمت زهرخند بزنید که: «یجعل لکم نورا تمشون به». فرا راهتان نوری گسترده است به مدد آن، راه بیابید و در پناه او بپویید. جگرهای تفدیده و چشمان عطش چشیده و دهان‌های تشنگی کشیده را با زلال رحمت خداوند سیراب کنید. هر کدام که در اعماق دل و شیارهای ذهن خویش خدا را می‌جستید، اینک نظاره کنید. من رانی فقد رای الحق. هر که خدا را می‌جوید، او را ببیند خدا را در آینه وجود او به تماشا بنشیند.

خدا که آفرینش را برای شناخت خویش، «فخلقت الخلق لکی اُعرف»، بنیان نهاده بود، با تو، به کار خلقت کمال بخشید. تو رحمت خداوند را به زمین آوردی و عینیت بخشیدی.

و چرا خوشحال نباشد؟ تو تنها ظرفی بودی که تمامی رحمت زلال و بی منتهای او را در خویش جا دادی. و در آفرینش کدام ظرفی به ظرفیتی این چنین دست یافته بود؟ «الم نشرح لک صدرک». کدام سینه جز سینه ی مبارک تو به وسعت رأفت الهی گسترده بود؟

اگر چه پیامبران همگی مظهر رحمت خداوند بودند، اما کدام گستره ی محبتی خدا را به تمجید واداشته بود «انک لعلی خلق عظیم».

این چه استقامت بی انتهایی است که خدا را حتی به اعتراض وا می دارد: «فلعلک باخعٌ نفسک علی آثارهم، ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفاً». تو تا کجا پای می فشری پیامبر؟ مگر جان خویش شمع هدایت کوران کرده ای؟

مگر مظاهر رحمت خداوند کاسه ی صبرشان تا زمانی به لب نمی رسید؟ مگر جاده ی پایمردی و استقامتشان به انتها نمی رفت؟ مگر پس از سالها خون جگر، لب به نفرین نمی گشودند؟ این چه سینه ایست که انتها ندارد؟ این چه کوه استقامتی است که از جا نمی جنبد؟ این چه اعجوبه ای، چه معجزه ای، چه آیت بی همتایی است که تنش در زیر قلوه سنگهای جهالت خرد می شود و در عین حال هدایت دشمنان را از خدا طلب می کند.

زبانش جز برای دعا نمی گردد، و لبهایش جز به استغفار برای همه تکان نمی خورد.

این چه عظمت سؤال آفرینی و چه شوکت تحیرزایی است؟

چه استقامت بی انتهایی است که خدا را حتی به اعتراض وا می دارد: «فلعلک باخعٌ نفسک علی آثارهم، ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفاً». تو تا کجا پای می فشری پیامبر؟ مگر جان خویش شمع هدایت کوران کرده ای؟

برای آنها که دست در گوش، می گریزند، چه می خوانی؟ برای آنان که خود نمی خواهند، از من طلب هدایت چه می کنی؟

اینان جنبه ی خورشید ندارند، نور نمی فهمند، ظرفیت روشنی در وجودشان نیست. تشعشع آفتاب وجود تو چشمهایشان را کور کرده است.

تو باز به دنبالشان چه می دوی؟ اینان از نور، از روشنی، از تو می گریزند، جان خوش فدای هدایت نااهلان مکن پیامبر!

و طبیعی است که خدا این جلال و عظمت را محصور یک جامعه و یک قرن نپذیرد. این با رحمت گسترده ی خداوند سر سازگاری ندارد که عصاره ی خلقت خویش را به زمان و زمینی منحصر کند. اگر چه سالهای سال بگذرد و این راز نگفته بماند.

و اگر چه قرنها سپری شود و این گنج نهفته بماند. اما این چشمه ی زلال توحید باید حیات خود را حفظ کند تا زمانی مناسب فرا رسد و زمینی مستعد بیابد و سر باز کند.

و اکنون آن زمان فرا رسیده است و این چشمه می رود تا تمام شریانهای زمین را حیات دوباره ببخشد.

پیامبر! سلام بر تو که وعده های تو را با دستهای لرزان خویش لمس می کنیم. ما فرموده ی تو را که «از شرق کسانی راه را برای ظهور مهدی(عج) هموار می کنند» از یاد نبرده ایم.

ما آن کلام غیب تو راکه «ایرانیان شما را به اسلام می خوانند» فراموش نکرده ایم.

سلام  بر تو! سلامی به طراوت خونهای جوانانمان و به خلوص مادران داغدارمان. حاشا که از یاد ببریم آن منظره را که به ابوذر فرمودی:

«اتدری ما غمی و فکری و إلی اَی شیءٍ اشتیاقی؟»

- ابوذر! می دانی چه اندیشه ای مشغولم داشته است و پرنده ی اشتیاق دلم به کدام سوی پر می کشد؟

- از کجا بدانیم پدر و مادرمان به فدایت!

- واشوقا إلی لقأ إخوانی یکونون من بعدی، شأنهم‌ شان الأنبیا و هم عندالله منزلة الشهدأ یفرون من الابأ و الامّهات و الاخوة و الاخواة ابتغلء مرضات الله تعالی و هم یترکون المال لله و یذلّون انفسهم بالتّواضع لا یرغبون فی الشّهوات و فضول الدّنیا ... قلوبهم إلی الله و روحهم من الله و علمهم لله.

دلم به شوق دیدار برادرانی می تپد که بعدها خواهند آمد، مقامشان همسنگ مقام انبیاست و منزلتشان در نزد خدا منزلت شهدا.

از پدر و مادر و برادر و خواهر خویش به خاطر جلب رضای خدا دست می کشند و آنچه مال در خورجین ملک دارند فدای خدا می کنند. در مقام خشوع در مقابل خداوند تا اوج ذلت رشد می کنند، دل از دنیا و مافیها می کنند... دلهایشان رو به سوی خدا دارد، جانهایشان از خداست و دانششان برای خدا...

و پیامبر! جانهای خودو عزیزانمان به فدایت، از یادمان نمی رود آن خاطره که آنقدر از صفات این عزیزانت مشتاقانه گفتی که اشک در چشمانت نشست و گفتی: «إنّی الیهم مشتاقٌ» و گریه کردی و بازگفتی: «واشوقاه الی لقائهم». و همان حال که زمین اشکهای مبارک تو را در بغل می فشرد دعایشان فرمودی که: «اللهم احفظهم و انصرهم علی من خالفهم و اقر عینی بهم یوم القیامة».

بخوان به نام رهایی! بخوان به نام بلوغ! بخوان به نام صاعقه در التهاب شب. بخوان به نام ساقه امید در پهندشت یأس! بخوان به نام خالق خورشید و عشق را به اسم اعظم معشوق، از پس یلدای بی تنفس دیجور، نور باران کن.

بخوان نبی گرامی! بخوان رسول عشق و امید! بخوان به نام نامی توحید!

خداوندا! حفظشان کن و یاریشان فرما در نبرد با دشمنان و چشمم را به دیدارشان در قیامت روشن کن.

پیامبر! عزیز خداوند! معشوق معبود! سلام او بر تو!

تو که قرنها پیش برای این عزیزانت گریستی و دعایشان فرمودی و می دانستی و می دانی که حیات و نصر و فتحشان به پشتوانه ی دعای توست اکنون در این مخاطرات که رهایشان نمی کنی، ای پیامبر! هدف آفرینش! این ایثارگران و از جان گذشتگان با نام رمز تو و فرزند تو جهاد می کنند. با یاد تو و فرزندان تو زندگی و تنفس می کنند. به عظمت و جلال فرزندانت، به عزت عزیزت؛ فاطمه‌ات و به قداست پسرعمت که این عزیزانت را یاوری کن و همچنان از خدا پیروزیشان را آرزو فرما.


یا حق

به نام خداوندی که هر کاری بدون یاد او ابتر است.


سلام همساده ها،

چندتا سوال هست !شاید خودم در حد فهم و درک خودم بهشون جواب بدم. خوشحال میشم شما بزرگواران نیز کمک کنید در یافتن جواب های صحیح و منطقی .

به امید روز ظهور امیر م و پاسخگویی به تمام سوالهای مهجور و بی جواب همه مان.


1 - .... ؟

آخــیییییییــــــــش

خدایا شکر