روز های من - MY DIARY

۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

بسم الله

سلام علیکم

حدیثی از امام رئوفمان  علی ابن موسی الرضا علیه السلام:

سه چیز رو از سه کس بیاموزید؛

1- ستار العیوب بودن را از خداوند

---->مصداقش همون داستانی (مضمون داستان مهمه وگرنه ممکنه کلمات من با سند روایت متفاوت باشه!) که موسی (ع) با قوم اش میرن بیرون شهر تا برای نزول باران دعا کنن ولی باران نمیاد تازه یه ندایی از آسمان میاد که ای موسی در بین شما کسی هست که گناهش باعث میشه دعای شماها مستجاب نشه. بگو خودش بره بیرون از جمع تا باران نازل کنیم.موسی (ع) هم به مردم ابلاغ می کنن. اون شخص گنهکار ،سریع میفهمه منظور خدا خودشه به خدا برمیگرده میگه خدایا اشتباه کردم توبه می کنم آخه از این جمع برم بیرون همه میفهمن من اون گنهکاره هستم خودت آبروم رو بخر.که ندای آسمانی میاد که موسی نمیخواد  ....خودش به سوی ما برگشت . بعد باران میاد .بعد اون ماجرا حضرت موسی به خدا میگه میشه بدونم اون گنهکار کی بود؟ندا میاد موسی اون موقع که گنهکار بود نذاشتم کسی بفهمه ...حالا که برگشته و از دوستان ما شده که ابدا.

2- مدارا و رفاقت را از پیامبرتون

----> مصداقش هم همون آقای همسایه ی پیامبر(ص) که هر وقت حضرت از کوچه برای رسیدن به مسجد از جلوی منزلش می گذشت از بالا زباله(خاکستر)میریخت رو سر حضرت محمد (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) (فکر کنم کافر یا یهودی بود!).یه روز حضرت رد میشه و میبینه اینبار زباله بر سر او ریخته نشد ، حضرت پیگیر میشه میفهمه اون آقا تو بستر بیماری است .میره به عیادتش .ظاهرا اواخر عمرش هم بوده که این طور میشه و این آمدن پیامبر به بالین او باعث عاقبت به خیری ش  هم میشه چون موقع مرگ حضرت شهادتین رو به او میگن و او تکرار میکنه و مسلمان از دنیا میره.

3- صبر را از ولی تان (امامان و در راس آنها حضرت علی علیه السلام)

---->مصداقش هم همان داستان حضرت علی علیه السلام و عَمرُو بنِ عَبدُوَد لعنت الله علیه...فکر کنم جنگ خندق بود که سپاهیان اسلام به فرماندهی پیامبر عظیم الشان در مقابل سپاه کفر قرار گرفته بود. از دشمنان ،عمرو جلو آمده بود و حریف می طلبید...پیامبر (ص)چندین بار اعلام کرده بود که ای دوستان کی میره به جنگ این نانجیب و چند نفری رفته بودن به کارزار و شکست خورده بودن تا آخر سر وقتی دوباره می پرسه کی میخواد بره به جنگ عمرو؟.... که حضرت علی(ع) که در سن نوجوانی هم بود از پیامبر میخواد که اجازه بده با عمرو بجنگه... پیامبر هم اجازه میده.

عمرو به امام علی(ع) جسارت میکنه و در رجز هاش میگه تو که کوچیکی و برو بذار بزرگترا بیان و .... (این رو گفتم که دقیقا فضا براتون مجسم شه یه نو جوان  (اگه من باشم که پر از غرور) ..........و کلی رجز و طعنه از یه مرد جنگی فوق العاده قوی و مشور با چهره ای ترسناک ) .علی(ع) با چابکی تمام او رو زمین زده میشینه رویسینه اش که اسلام رو از شر این نانجیب راحت کنه ...که بی ادب ،آب دهان به صورت مبارک امام علی(ع) پرت میکنه...امام از جا بلند میشه میره چند قدمی راه میره و دوباره برمیگرده میاد که او رو بکشه. عمرو  با تعجب میگه چرا بلند شدی و رفتی و دوباره برگشتی؟!!!امام میگه من میخواستم تو رو به دلیل دشمنی با دین خدا بکشم ولی وقتی آب دهان انداختی ترسیدم اگر آن لحظه تو را بکشم

، برای اینکه از کار تو ناراحت شدم و از روی غضب  ،تو رابکشم . برای همین صبر کردم تا آرام  شوم و برگشتم تا تو را برای رضای خدا بکشم. و عمرو بن عبدود نانجیب را به درک واصل کرد.



بعضی اوقات ایمان میارم به اون آیه که(مضمونش) میگه شما ایمان نیاوردید بلکه این تنها  ، سخنی است که شما بهش قائل هستین و با قلبتون بهش ایمان ندارین.
راست میگه !واقعا
هی من بگم عالم محضر خداست....بعد در محضر خدا خطا کنم درحالی که حتی اگر کودکی اونجا باشه از ارتکاب خطا خودداری میکنم مبادا اون بفهمه!
هی بگم نیکی و خوش اخلاقی به والدین ... و بعد وقتی مادر عزیزم از من میخواد کمکش کنم و قابلمه را به او بدهم بگم کار دارم!
هی بگم نیکی و خوش اخلاقی به والدین ... و بعد با پدر بزرگوارم وقتی از او مشورت خواسته ام و داریم با هم صحبت میکنیم و او چیزی می گوید که باب میل من نیست  با او بلند بلند صحبت کنم و تندی کنم!
هی از نماز اول وقت بگم ... و بعد نمازی از من قضا شود!
هی از رعایت حق الناس دم بزنم...و بعد خودم در کارم کم فروشی یا بی انصافی کنم!
هی دم از صبر و استقامت و پایداری بزنم ... و بعد برای چیزی که از خدا خواستم و براش کلی زحمت کشیدیم (از چشم خودم ) و به ظاهر و به نظر من به من نمیده گلایه و ناشکری کنم!
هی دم از آزاد اندیشی متفکر بودن بزنم ... و بعد از کوچکترین حقوق و وظایف بنده در مقابل صاحبش بی خبر باشم و یا بدتر از اون خودم رو به بی خبری بزنم!

هی بگم برنامه ریزی ... و خودم داخل برنامه های ریخته شده و عمل نشده و یا اصلا هنوز ریخته نشده ، سرگردان باشم!


(از هر دری گفتم که بدونیم اگه دینداریم یا حتی کافر ،مسلمانیم یا کلیمی یا ارامنه،متاهل هستیم یا مجرد، مدرنیته هستیم یا سنتگرا ، شلواری تنگ و طرحدار به پا داریم یا شلواری متناسب   ....یه چیزی هست و اون اینه که هیچ وقت نباید خودمون رو گول بزنیم.

من تا الان چند چندم با خودم ؟!!!! )


سلام مجدد

میگن هر عملی یک سری شرایط داره. یک سری شرایط مقبولیت و یک سری شرایط صحت

بعضی اعمال صحیح هستن (به نوعی شاید رفع تکلیف کنن .... اما...!!؟!! ) ولی مورد قبول قرار نمی گیرن .

بعضی هم هستن که درست و صحیح انجام می شن و مورد قبول خداوند قرار می گیرن.

مثلا از شرایط صحت نماز (یومیه) میشه به "وضو داشتن" و "لباس غیر غصبی به تن داشتن" یا "قرائت صحیح حمد و سوره" اشاره کرد .

اما خب یه سری شرایط هم هست که باید در عمل و عامل وجود داشته باشه تا قبول بشه ....

یکی از اونا برای نماز (یکی از شروط مقبولیت نماز) اینه که اگه نمازگزار در نزدیکی مسجدی اسکان دارد ،،نمازش را در مسجد (بیت الله) به جا بیاورد.


برای یکایک شما همنوعان گرامی ، آرزوی سلامتی و بهروزی دارم

در پناه حق

بسم الله

سلام بر همه

یادم اومد حجة الاسلام هاشمی نژاد می گفت یه ذکری هست که شدیدا مشکل گشا است .این ذکر رو 530 بار توصیه کردن و حدالامکان پشت سر هم (بدون وقفه 530 تا را بخواند). همه مون با این ذکر آشنا هستیم....فکر کنم.

اون این ه:

(((( اَللّهُمَّ صَلِّ علی فاطمةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِِرِّ مُستودِعِ فیها ))))


سلام

فاطمیه رو پاس بداریم و برای ظهور مولا و شفای مرضی و غفران اموات و عاقبت به خیری همه مون زیاد دعا کنیم.


بعضی اوقات میام بنویسم اما صفحه ی "ارسال مطلب جدید" خالی میمونه.... از همون اول که میام تا وقتی میرم

بعد که کمی فکر میکنم می بینم هرچیزی یه جوازی میخواد. شاید من جواز ندارم مطلبم  رو نشر بدم. شاید بده ...خلق رو گمراه کنه ...هان؟!

مثل وقتی که میری به کسی کمک کنی... ولی کسی زود تر از تو میرسه به او.

یا میخوای بری و از دریای معرفت قرآن یه جرعه بنوشی ...ولی اصلا جور نمیشه حتی به این کتاب دست بزنی.

و یا وقتی که خدای نکرده همه چیز رو مهیا کردی برای ارتکاب جرمی ... ولی اتفاقاتی می افته که نتونی مرتکب خلافی بشی.

اون موقع میفهمی "جواز" یعنی چی!!!

باز هم نشد چیزی بنویسم.

الهی العفو


سلام علیکم

یه یک سالی بود که با اجازه ی مرحوم بهجت (رضوان الله تعالی علیه) خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رو عموما " مادر " صدا می زدم .

اما این چند روز به این نتیجه رسیدم :

پسر بودن برای مادر ،اونم مادری چون این خانم بزرگوار و کریمه ...........کار من یکی نیست...

تصمیم گرفتم فعلا با همان عنوان "خانم فاطمه زهرا" صداشون کنم.


این روزها میخوام یه جور دیگه زندگی کنم...شاید متفاوت تر از قبل

انی توکلت علی الله،الذی رحیم بالعباد و ستار العیوب و انه توّاب

الهی و ربی من لی غیرک؟

یا سیدی و مولای انت المالک و انا مملوک ، و هل یرحم المملوک الا المالک؟!!!

انی اَسئلکَ خیرَ ما سئلکَ عبادک الصالحون.


بسم الله

سلام

خیلی وقت بود از آقای قیژ سوار و قام سوار خبری نبود.

امروز  دیدم میگه: اللهم رُدَّ کلَّ غریب و دعا میکنه برای همه ی مسافرا که سلامت به مقصد برسن و سلامت برگردن پیش عزیزان شون.

آقای قام سوار میگفت :حتما فاصله با ماشین جلویی رو رعایت کنین.دقت کنین که اگه تازه بارون گرفته زمین حسابی لیز میشه حتی لیزتر از وقتی که برف رو زمین نشسته یا مدت زیادی هست که بارون میاد، پس باید فاصله طولی(فاصله با ماشین جلویی) رو کمی بیشتر کنیم.

می گفت اصلا بهتره طوری رانندگی کنیم که انگار ترمز نداریم.

فکر که کردم دیدم درسته حرفش؛ وقتی فکر کنی ترمز نداری پس فاصله با ماشین جلویی رو بیشتر میکنی و از پدال گاز هم بهتر استفاده می کنیم و با سرعتی میریم که مطمئن هستیم مشکلی پیش نخواهد اومد.آره خب وقتی روی ترمز حساب ویژه ای باز کنیم یه کم تندتر میریم و بعدشم استرس برای داشتن سرعت عمل سریع و تمرکز فوق العاده ، تمام انرژی ای که قرار بود تو مقصد خرج کنیم باید تو ماشین حیف و میل بشه.


خیلی اصرار داشت که آقاجان رانندگی آدم رو خسته میکنه.........خیلی عالیه که هر چند وقت یک بار یه جای مناسب ماشین رو پارک کنیم و بریم یه قدمی بزنیم و اگه تونستیم یه آبی به سر و رو مون بزنیم. می گفت ما که داریم میریم سفر ....خوبه از مناظر بین راه هم استفاده کنیم ؛همه ی سفر فقط خود مقصد نیست...!

از زندگی تون لذت ببرین دوستان


بسم الله

سلام دوستان

این حدیث رو  برادر خوبم "مرد خوشبخت" به عنوان پاورقی تو وبلاگ شون "بهشت کوچک ما" آورده بودن...

من به نظرم اومد حیف ه شما بزرگواران خدای نکرده از این تجویز مهم امام صادق بی خبر بمونین.

می تونین لینک به این وبلاگ رو در بخش "پیوندها" ی وبلاگ خودم پیدا کنید.


حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند:

در شگفتم برای کسی که از چار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!



1. در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر

" حسبنا الله و نعم الوکیل " ( آل عمران آیه 171 ) پناه نمی برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است:

پس ( آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق

تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند ( عافیت ) و چیزی زاید بر آن ( سود در تجارت )

بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.

2. در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر

" لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین " ( سوره انبیاء آیه 87 ) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است:

پس ما یونس را در اثر تمسک به این ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را

نجات می بخشیم. ( سوره انبیاء آیه 88 )

3.  در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر

" افوض امری الی الله،ان الله بصیر بالعباد " ( سوره غافر آیه 44 ) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده

است: پس خداوند ( موسی را در اثر ذکر یاد شده ) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.

( سوره غافر آیه 45 )

4. در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر

" ماشاء الله لا حول ولا قوه الا بالله " پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: مردی که فاقد نعمتهای

دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود گفت: اگر تو مرا به مال و فرزند،

کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ  تو بدهد.


بسم الله

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

چه هوای خوبی!!!

چه آدمای خوبی!!!

چه روزای خوبی!!!

چه امام زمان خوبی!!!

چه کارهای خوبی!!!

چه رهبر خوبی!!!

چه خدایی!!چه والدین و برادر خوبی!!!

چه فامیل های خوبی!!!


امیدورام تو این روزهای بهاری ،یخِ دلِ همه مون آب شده باشه و مثل این طبیعت زیبا دوباره زندگی رو شروع کرده باشیم!با یک تولد دوباره!


من خیلی نسیم صبح رو دوست دارم.وقتی که درست ،جلوش وای می ایستی ................... اون می وزه و به نرمی صورتت رو نوازش میکنه بعد یک تکانی به لباست میده و تو رو آراسته می کنه!


بهاری باشین دوستان!