معادلات زندگی---
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام همسایه ها و میهمانان گرامی
چه خبرها؟
انشاالله همه خوب و سلامتید...
-----------------------------------------------
این معادلات زندگی - با اینکه من عاشق ریاضی ام - اما بعضی وقتا انگار هرچقدر سعی میکنی ،هرچه قدر دوگوله ها تو بکار میگیری و هر قدر مثل ای کی یو سان می شینی و دینگ دینگ می کنی، آخرش هم حل نمی شن. اونجاست که به یکتایی خدا پی می بری و میگی خدایا شکر !!!!واقعا که جای حق نشستی خداجون!
بله ... .
بچگی عادت داشتم تا اتفاقی برام می افتاد چه خوب یا چه بد ، مینشستم ریشه یابی اش می کردم و میدیدم این نتیجه کدوم کار می تونه باشه!
نتایج خوبی هم گرفتم! چیزی که به قولی تو دبیرستان بهش می گفتیم درس"آیین زندگی"...
مثلا اینکه اگه به چیزی معتقد باشیم(به درستی و غلط بودن ش) حالا بیایم و بر خلاف اون اعتقادمون کاری کنیم---->>عذاب وجدان میگیریم ...دیگه به خدمت تون عرض کنم دل درد می گیریم و قس علی هذا .
ببینین مثلا اگه شما معتقد باشین که وفای به عهد، از الزامات و مهمات هستش. حالا دیر برین سر قرار یا مثلا گفتین جنسی(کالایی) رو 5 قِرون می فروشین ،حالا طرف رفته پول آورده بخره ، و شما در این بین فهمیدین خودتون اون جنس رو 5 قرون خریدین و اشتباه قیمت دادین(بگذریم از تبصره دینی...که اگه خریدار یا فروشنده در معامله ای ضرر کنه ، با شرایطی می تونه معامله رو فَسخ کنه) ، یا وقتی که اعتقاد داری به ماشین پارک شده تو خیابون نباید تکیه داد شاید شلوار یا کیف مون ،(مثل شلوار لی های قدیمی که روی جیب عقب معمولا یه چیزای فلزی برقلمبیده ای داشت شبیه دکمه قابلمه ای )لبه ی تیزی داشته باشه و روی ماشین مردم خط بندازه....
آره حالا اگه به چیزایی مثل اینا اعتقاد داشتی و خدای نکرده سهوا یا عمدا مرتکب شدی، اون موقع است که "درد، غم " میاد سراغت...
همینطور اگه اعتقاد داشتی مثلا دستگیری از مردم یا هم نشینی با دوستان خوب یا رساندن پیر مردی که دستش رو به نشانه ی ایست جلوی ماشینت تکان میده به مقصد یا مدارا کردن با بدهکار کارای خوبی هستن.........حالا اگه انجامشون بدیم می تونیم ببینیم نتیجه ی خوبش رو البته اون قسمت جزئی ش رو تو این دنیای کم ظرفیت و فانی.
به نظرم این همون فلسفه ای است که تو دادگاه و البته تو دین مبین خودمون - اسلام - ، میگن " جهل " !!!!
بذارین یکی از بدترین و خبیث ترین جرم ها رو مثال بزنم.... شرمنده ،دوستان خوبم، مثلا اگه فرد زانی در دادگاه بگه من نمیدونستم جزای زنا ، این هستش و از حکمش بی خبر بودم، اون موقع دیگه سنگسار نمیشه(شرایط زیاد داره ---فقط مثال بود).
نمیدونم تا اینجا متوجه شدین چی میخوام بگم یا نه .... همه حرفم اینه که "علم به امور" برای آدمی وظیفه ساز هستش.
تا وقتی من از امری بی خبر هستم ، کسی کاری با من نداره...همانطور که خدا (احتمالا) یخه ی آدم های اولیه رو نمی گیره بگه چرا نماز نخوندین یا چرا بدن خودت رو از نامحرم نپوشوندین(من که تصور خاصی از این بنده خدا ها ندارم جز یه آدمایی درشت هیکل ، که بیشتر با اشاره با هم ارتباط برقرار می کردن(زبان اختراع نشده بوده دیگه...)و البته چند تا برگ بزرگ که به عنوان پوشش استفاده می کردن ).
بخاطر همینه که میگن جزا و عِقاب کارهای یه عالم از یه آدم عادی خیلی شدید تره .یعنی کار خوبش مثلا 2 برابر بیشتر جایزه داره و عِقابِ کار بدش هم 2 برابر بیشتر از مردم عادی ،شدت و سختی داره.
اصلا گریه های امیرالمومنین(ع)و تمام 14 معصوم (علیهم السلام) و همه طاهرین برا همین بوده، برا علمی که اون ها داشتن و من حقیر ،کسب نکردمش.
اما واقعا بعضی وقتا انگار نمیشه حل کرد این معماها رو و این معادلات سطح بالا رو....
و چه خوب جواب این معادلات ، به دست پینه بسته ی یک رفتگر یا خیاط یا بقال یا... حل میشه بدون دانستن علم ریاضی.!!!
- ۹۱/۱۱/۱۷