روز های من - MY DIARY

تا حالا فکر کردیم چرا خدا بیشترین ثواب ها رو به سخت ترین کارها میده؟!

چرا ؟!

تا زحمت و رنج نباشه ، خوبی و ثواب و خیر   معنا پیدا نمیکنه!!
یا امام سجاد(ع)

بسم الله

چرا خیلی ساده بله و نه میگیم؟!

فکر کنم بهتره بیشتر فکر کنیم

لازم نیست همان لحظه حرفی زد.. بعضی اوقات ساکت ماندن و تفکر کردن بهترین کاره!


بسم الله

روی حرفم وای می ایستم چون

1- حرف زدم و

2-من خوش قول هستم

3- خدا هم خوش قول ه --- به وعده هاش عمل میکنه---

4- به برنامه ریزی دیگران با توجه به حرفم احترام میگذارم


یا امام حسین (ع)

خواستم یه تذکر به خودم بزنم جلو چشمام ...این شد که اینجا نوشتم


صداقت رو نگذار به حساب بدی...

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین

و صل علی محمد و آله الطاهرین و عجل فرجهم

شده تا حالا ....؟! ببینیم دوستی یا عزیزی داره کار اشتباهی می کنه ...!(بر خلاف روال همیشه<---به این قسمت عنایت داشته باشیم--)

تا حالا سعی کردیم اون موقع چیزی بهش نگیم!

خیلی سخته ...نه؟!! اینکه ببینیم عزیزمون داره کار اشتباهی میکنه و آگاهش نکنیم.

خیلی سخته باید هی خود خوری کنیم و هی با خودمون کلنجار بریم.میدونم سخته... آخه از یه طرف خوبیش رو میخوایم و از یه طرف میترسیم مبادا خدای نکرده تکرارش کنه!!

اما به نظرم اینکه خدا "ستار العیوب" هستش و "غفار الذنوب"---- یعنی اینکه باید در رفتارمون یه کم تجدید نظر کنیم.

خب آره... امر به معروف و نهی از منکر هم شرایط داره.نه؟! مثلا یکیش این که باید احتمال تکرار اون رفتار رو بدیم و بعد امر و نهی کنیم.

به  نظرم آدما وقتی کار بدی می کنن(توجه کنین گفتم کار بد... یعنی اینکه باید برای اون شخص ، این کار در ردیف کار های بد و ناشایست تعریف شده باشه---- پس اگه گل پسری با اینکه 20 و چند ساله هست ، هنوز از پدر درخواست پول توجیبی میکنه،یعنی اینکه این درخواست و این رفتار برای او یک هنجار تعریف شده چه آگاهانه و چه ناآگاهانه و او این کار رو بد نمی دونه---و احتمالا خانواده اش هم این کار رو بد نمی دونن.)(ادامه ...--->)خودشون متوجه این امر هستن و هی به اطرافشون دقت میکنن که مبادا کسی بویی برده باشه...! حالا اگه من به اون دوست خوبم ،دقیقا بعد اون عمل ناشایست (با در نظر گرفتن مکان مناسب برای بازگو کردن این مطلب با او...)،تذکر بدم ---فکر کنم کار خداگونه ای نکردم.

فکر کنم بهتره چند بار اول رو ندید بگیریم.و بعدا اگه تکرار شد ،خوبه در یک زمان و مکان مناسب، بیایم و باهاش حرف بزنیم...

و فکر کنم بهتر باشه اصلا به خود اون رفتار اشاره ی مستقیم نکنیم

مثلا اگه شخصی اهل نماز و روزه ، یکبار نمازش قضا شد و ما هم متوجه شدیم ...بهتره اون موقع یقه اش رو نگیریم(آخه خدا ستار العیوب ه) خب خوبه تو حرفامون با دیگران در حضور او یا حتی مستقیما با او ،به ثواب زیاد نماز اول وقت و اینکه باعث میشه آدم قدرت نه گفتنش به امور دیگه در مقابل نماز و خدا زیاد بشه اشاره کنیم یا حتی ثواب خواندن نماز به جماعت یا از بدی ترک نماز و دور شدن برکت از مال و روزی به واسطه ی اون اشاره کنیم...

بله فکر کنم خودش متوجه بشه.

خوبه دقت داشته باشیم بعضی اوقات طرف مقابل برای جبران آبرویی که از او شاید به نوعی بردیم میاد و به رفتار ناشایست خودش ادامه میده که متذکر رو آزار بده...

پس چه خوبه در این مواقع گناهان زیاد  و خوبی های کم خودمون رو به یاد بیاریم  و مثل خدا و اولیای الهی ندید بگیریم و در یک وقت و مکان مناسب به خوبی موضوع رو بیان کنیم شاید 1 ماه بعد.

یاد بگیریم خودمون رو بشکنیم ولی مومنین رو نه!انشاالله

فعلا شما همسایه های خوب و گرامی رو به خدا میسپرم . زندگی خدایی ای رو براتون آرزومندم  

یا امام حسن (ع)



سلام برشما دوستان عزیز


روزهاتون بهاری

و شبهاتون عین شب کویر

خیلی وقته می خوام مطلب جدید بنویسم تو این دفتر، اما قسمت نمیشه...

انشاالله به زودی بر می گردم

من همین نزدیکی هام....

خدایا تو چقدر مهربانی و لطف داری...برای همه چیز شکر

بسم الله

سلام علیکم، دوستان سرزنده و مومنِ"زندگی شیرین است با حضور آقا"

هوای تهران به نظر میرسه بهاری تر داره میشه و البته با این صداهای ترق و توروق شایدم داره چهارشنبه سوری تر میشه...

چهار شنبه سوری ،رسم خوبی ه ، به شرطی که مزاحمتی برای کسی نداشته باشه!!! نه؟این طور نیست؟!(به قول اصحاب رسانه ، چهارشنبه سوزی اصلا خوب نیست چهارشنبه سوری هستش که خوبه!!!!!)

چی از این بهتر که دور هم جمع شیم ،و با هم توی هوای نیمه بهاری گل بگیم و گل بشنویم، یه کوچولو هم به آتیش نگاه کنیم و شایدم چند باری از روش پریدیم و آره دیگه دورش حلقه زدیم و اون سیب زمینی آتیشی ه رو خوردیم

(حواسمون به پیرمرد و پیرزن های فامیل هم باشه ! اونا به گردن ما و مادر و پدرمون خیلی حق دارن، همیشه چشم به راه هستن که یکی از دختر پسرا یا شاید نوه و نتیجه ها بیاد و سری بزنه بهشون!

شاید ما ها یه کم بد شدیم،؟! نه ؟! خب من از قدیمی ها زیاد شنیدم که قدیم ها زیاد به هم سر می زدن زیاد مهمونی می دادن زیاد به هم کمک می کردن مثلا اگه پسر کسی میرفت سربازی همه خانوم های فامیل جمع می شدن که آش بپزن و به مادر اون پسر دلگرمی بدن خلاصه تنهاش نمی ذاشتن!

اما الان مثلا تو این شهر شلوغ و به اصطلاح متمدن با آدمک هایی مثل من که شب ها،خودشون رو کوک می کنن تا فردا بتونن تا آخر وقت تیک تیک کنن..... یه جورایی از یادم رفته که چقدر صله رحم مهم ه چقدر با هم بودن مهم ه!

بیاین اگه یادمون رفته این چیزا رو .....دوباره یاد اون روزای خوب با هم بودن بیفتیم و این بار خوب شروع کنیم .... آره دیگه یعنی اجازه ندیم دوباره به درد فراق و جدایی و ... دچار شیم)

و چقدر عالیه با هم بودن :

با خانواده ی خودمون بودن.---> کمک به برادر و خواهر ،ساعاتی رو ر کنار خانواده بودن و حرف دل گفتن، کمک به مادر مهربان و      پدرِ      از خود گذشته

-  با فامیل ها بودن.--> میمانی های دوره ای که بهانه ای میشه برای دیدار هم دیگر و البته دانستن مشکلات هم

با دوستان بودن.---> دوست اصیل و خوب ، دوستی که امانتداره و صادق، اونی که خوبی هاتو بیشتر کنه و ازز بدی هات بکاه ه،

     اونی که همیشه با تو بمونه حتی وقتی که تو اصلا حال و حوصله اون رو نداری!----آره اون ارزشش رو داره که تو باهاش دوســـتی کنی!

با غریبه ها بودن.---> تا حالا نون داغ به یه غریبه تعارف کردیم؟ یا به بچه هایی که از کنارشون رد می شیم گفتیم سلام خاله یا سلام عمو؟(آره دیگه باید خودمون رو به صفات خوب زینت بدیم بعد بقیه رو مثل این گل های کوچولو و پاک، غیر مستقیم به اون ها دعوت کنیم...)ببینین لازم نیست کار خاصی بکنیم! فقط کافیه بچه نسبت به ما یه حس خوب پیدا کنه! (بچه ها پیچیدگی های بزرگتر ها رو ندارن!)حالا می خواین با یه احوال پرسی داغ دغ یا اینکه دست کشیدن به سرش یا شایدم دادن یه شکلات یا شایدم اجرای یه مسابقه ی کوچولو (قرآن بخوون یا شعر و بعد جایزه بگیر !!!(جایزه ش هم یه چیز کوچولو شاید یه مداد یا شاید یه گل سر یا یه ماچ به یاد موندنی!!!!))

دوستِ خوبِ امروز ،،،،،،،همون غریبه ی دیروز بوده ...یادمون باشه!!!!!!

- با بزرگتر ها بودن. --->مادر بزرگ و پدربزرگ و دیگر بزرگا رو از یاد نبریم

همه رو گفتم اما....................................... ما ها که بنده های خوبی هستیم ....خوبه با خدا و ائمه هم باشیم.---> آره دیگه خیلی راحته که بشینیم خوشی هامون رو با اونا هم زمزمه کنیم بگیم براشون که چقدر زیبا و شگفت آور در کارهامون موفق شدیم

بگیم که واقعا خوشحالیم که بنده و دربند خدای جهانیان ایم. بگیم که امام زمان (عج) دستت درد نکنه بابت این همه چیز و نعمت های فراوون که از خدا میگیری و به ما ارزانی میداری.(مگه او واسطه ی روزی مخلوقات نیست؟!)و اگه مریض شدیم یا برایمان مشکلی پیش آمد ، با خدا و ائمه اون رو در میون بذاریم(مگه خدا از مادر به آدمی مهربان تر نیست و از رگ گردن به او نزدیک تر ... و مگه پیامبر ما حضرت محمد (صلی الله علیه و آله )مهربان ترین پدر برای امّتش نبوده و نیست)


بسم الله النور و هو نور علی نور
سلام علیک ، همسایه محترم، خواهر گرامی
کم سعادت بودم مدتی مدید و به ندرت می تونستم به وبلاگ همسایه های خوبم چون شما سر بزنم
ماشاالله چه پست های (به قول خودتون حرف های شماره بندی شده...!) پر محتوایی...
با اینکه خیلی سرم شلوغه و اومدم فقط بگم منظورم از "آقا"، امام زمان (عج) هستن ...به خودم اومدم دیدم چند تا پست آخرتون رو خوندم.
الحمدلله
حرف آخر تون واقعا سوال و جواب جالبی بود و آموزنده.
و گفتین "آقا" رو ملموس تر توضیح بدم...
بله حتما
اول از نکته سنجی تون تشکر میکنم
بنده آدم خیلی فراموشکاری هستم
سعی میکنم اگه قراره چیزی فراموشم نشه-- که بازم میشه-- حسابی تو  زندگیم تکرارش کنم
خب توی نمازها و بعدشون دعا برای سلامتی و فرج و بودن در زمره ی اصحاب او
همونطور که گفتین اگه اتفاق خوبی رخ داد ،تشکر از خدا و ولی او که همون امام زمان(عج) هستن و اگه اتفاق به ظاهر ناخوشایندی رخ داد برای صبر و البته تشکر از بابت اینکه شدید تر و سخت تر هم می توانست باشه که نشد خدارو شکر.
صلوات در طول روز در مواقع مختلف و با "عجل فرجهم"
درکل از خدا می خوام که همه اوقاتم رو با ایشون و به یاد او و با حضور او سپری کنم انشاالله.
اگه دقت کنین عنوان و امضای وبلاگ در سایت های دیگه "زندگی شیرین است با حضور آقا" هست نه ظهور!
خیلی از دوستان رو میبینیم خیلی دعای فرج میکنن اما انگار تا امام ظهور نکنن همه باید ناراحت باشن و هر جمعه غصه بخورن...!
من هدفم این بود که شاید تلنگری بشم برای دوستان تا از "حضور آقا" استفاده بیشتری بکنیم تا از "ظهور آقا".(چه بسا عمر ،قد نداد)
موفق و موید باشید
زندگی تان سرشار از بالندگی
یا حق

سلام

و زندگی همچنان شیرین است...

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان و العصر.

الهی رضاً برضاک.

اللهم انی اسألک خیر ما سألک عبادک الصالحون.

بفرمایین چای آلبالو...



بسم الله النور و هو نور ...
سلام دوستان گرامی
احوال تون چه طور هستش؟؟؟
خیلی وقت بود نمی شد مطلب جدید بذارم..
ما انشاالله عرصه رو خالی نمی کنیم ها!!!( به قول رهبر جبهه فرهنگی ....هان؟)
خب داره نزدیک عید میشه و کار ما ...
داریم شبانه روزی کار میکنیم رو سفارش مشتری هامون. دعا بفرمایین بد قول نشیم و جانب اعتدال و انصاف رو همیشه رعایت کنیم؛
دیروز خداوند باز هم لطف بی کرانش رو بر من جاری کرد
صبح رفتم زنجان و بعد از ظهر تسویه حساب کرده از دانشگاه زنجان برگشتم تهران ...باورم نمیشه شب خونه بودم.
جا داره همینجا از خدای مهربونم یه بار دیگه تشکر کنم.
(خدایا آداب شکر گزاری رو خودت به ما یاد بده)(خیلی بده خیلی از ماها هنوز خوب بلد نیستیم تشکر کنیم نه از خدا نه از بنده هاش!
بله خب بنده ها واسطه نعمت رسانی خدا هستن دیگه...! پدر و مادر و امام زمان(عج) هم یکی از مهم ترین بنده های خدا...!)
کار تسویه حساب دانشگاه یه جوری یه شاید حدود 12 نفر باید امضا(ی دیجیتالی--اتوماسیون ه دیگه--) بزنن حالا دستگاه یکی خراب شه ، یا یکی مرخصی باشه ....کارت انجام نمیشه!
اما خدا ...نمیدونم شاید به واسطه دعای خیر والدین باشه (که به احتمال زیاد هم هست...)همه چی رو ردیف کرد
از مدیر گروه پر کار عزیز که تو دفترشون نبودن و تو راهرو زحمت کشیدن بنده رو شرمنده کردن و با یه کامپیوتر دیگه امضا زدن.
از اون آقایی که همه ازش بد میگن و تا حالا همیشه کارای من رو تو دانشگاه راه میندازه با اینکه وظیفه ی ایشون نیست ...
از خرابی سیستم اتوماسیون کتابخونه مرکزی که اون خانم مسن لطف کردن و گفتن شما برین ما هر وقت سیستم مشکلش برطرف شد براتون امضا می کنیم ....منم تا امضاهای دیگه رو بگیرم برام اون امضا رو زده و فرستاده بودن
از اون  خانم تو امور رفاهی که فیش واریزی رو به من دادن ولی وقتی رفتم نبودن و همکار محترمشون کار من رو راه انداختن با اینکه موظف به اینکار نبودن.
از سرپرست خوابگاه که لطف کردن...باید میرفتم شهر (آخه دانشگاه زنجان 10 کیلومتر بیرون شهر هستش) تا 14000 تومان بریزم
و ایشون گفتن من برات میریزم و با من نقدی حساب کردن ...هرچی هم گفتم شما این 15000 رو بگیرین..فقط برا کرایه تاکسی اونم نه برا وقت و محبتتون ... و بازم نپذیرفتن.
از اون خانم همیشه مهربان انتشاراتی که ماشاالله همیشه با مشتری ها مودبانه و صبورانه و محترم برخورد میکنن.(آخه منم خودم کاسبم یه جورایی میدونم بعضی وقتا واقعا نامناسب برخورد میکنم...انشاالله خدا خودش امور ما رو اصلاح بکنه..اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین)

خلاصه این پست رو مینویسم شما دوستان هم دوباره یاد نعمات خدا بیفتین و یه شکرگزاری ویژه از خالقمون داشته باشیم انشاالله
امام زمان (عج)عزیز متشکرم.
مادرجان فاطمه خانم ممنون.
مادر و پدر فداکارم ممنونم.
برادر و مادربزرگ مهربانم متشکرم
قطار و اتوبوس ممنون
آقای راننده متشکر
برادرا و خواهرای گرامی توی دانشگاه متشکرم
لقمه های خوشمزه ی مادر ممنون
و کارت دانشجویی عزیز ممنون برای 4 سال متمادی خدمت رسانی
و ممنونم از تو ای دانشگاه و کادر خدمت گزارت
از همه کس و همه چی ممنونم