مسافرای تعاونی.... بوووووق !مشهد... مشهد... بیا بالا
به نام خداوند روزی رسان
سلام و درود بر شما خوبان
راستی عیدتون مبارک. ولادت حضرت علی اکبر ع رو تبریک میگم. جوونای عزیز میهنم، روزتون مبارک.
من که به شدت علاقه مند به سفر با وسیله شخصی ام. موتورم و نمی گم ها ... !!ههه هه! (بدون اون که اصلا زندگی شتاب رو به جلو نداره !)
خب از تهران یعنی جایی که من هستم اگه قسمت شد و خواستین تشریف ببرین مشهد برای عرض ادب از نزدیک ، باید خودتون رو برسونین به بلوار امام رضا علیه السلام یعنی انتهای بلوار بعثت . ما که امریه هستیم میایم حافظ و از اونجا شوش و بعد شهیدرجایی (یعنی سمت عکاسی مون) و بعد میایم تو بعثت و امام رضا ع.
سعی کردم اینبار شهر های مهم بین راه رو به ترتیب یاد بگیرم:
تهران - پاکدشت - ایوانکی - گرمسار - سرخه - سمنان - دامغان - میامی - شاهرود - سبزوار - نیشابور - مشهد
ما معمولا وقتی می خوایم با ماشین خودمون بریم مشهد ،یه کُلمن بزرگ که مال مادر بزرگم هست رو قرض می گیریم و چادرخونه ی گل منگولی مون رو هم با اون زور زورکی می چپونیم تو صندوق ماشینِ خوبمون و البته زیرانداز ؛ناگفته نماند که گاز پیکنیکی یا منقل برای پخت غذا خیلی مهمه که نباید فراموش بشه . حالا فکرش رو بکنین چه سفری بشه! نگرانی نداره... به یاری خدای مهربون حتما سفر خوبی میشه.
خب بسم الله می گی و صبح زود بعد نماز ناشتا میزنیم بیرون ... قبلش یه سر هم میرم پیش مادر بزرگ خوبم( اون یکی مادر بزرگم اینجا نزدیک ما نیست و گرنه حتما به او هم سر می زدم...همه ی مامان و بابا بزرگا رو دوست دارم... )
اوه اوه داشت یادم می رفت....بابا بذار منم حرف بزنم ....باشه چشم ......دوستان ل ط .......خب بذار دیگه
(آقای قیژ قیژ سوار {بُعد دوم خویشتن})(چه میشه کرد خوددرگیریِ مُزمنِِ مُسری نه خیلی پیچیده رو) :
قبلش هم باید یه سری به اوتُل زد و دید همه چی رو به راه باشه... روغن موتور (بین 2 تا گِیج) ،آب رادیاتور به میزان کافی و آب برف پاککن یه دبه سر پُر ، وضع باطری تون چطوره ؟اگه باطری تون خشکه باید به نشانگر روش نگاه کنین و مطمئن بشین که سبزه .اگرم باطری اسید سرب دارین چک کنین آب باطری خالی نشده باشه.
خب فعلن آق امیر حرفای ما تموم شد بفرما... چشم داداش عزیزم
خب از این حرفهای مهم که بگذریم ...جاده مشهد یه کم گول زننده است تو راه هم تابلو با مضمون "گول نخورین!" زیاد داره...(تو راه هی میزنه آهسته برانید. هر 1.5 ساعت رانندگی ، یک ربع استراحت.و ...)یه جورایی یک نواخته و آدم رو کسل می کنه البته بلا نسبت شما . پس سعی کنید سرعت تون رو در حد مجاز حفظ کنید و از مناظر استفاده کنین.هرچند وقت یکبار هم بزنید کنار توی جای مطمئن و کمی پیاده روی منید یه آبی به سر و روتون بزنین و اگه امکان داره مثل من و بابا ،جاتون رو عوض کنین تا هر 2 تا یا هر 3تا تون کمتر خسته شین .
اگه شب تو جاده ای مثل جاده تهران - مشهد دارین رانندگی می کنین از اونجا که معمولا نوری جز نور ماشینها وجود نداره (اگه شانس بیارین و نور سو بالا ی ماشین رو برو یی یا پشت سری از تو آینه ها کورتون نکنه) سعی کنین مسیر خودتون رو از روی خط وسط جاده و علامت های کنار جاده (مثل علامت جاده بدون شونه خاکی-علامت گردش به چپ)تشخیص بدین یا اگه سخت بود پشت یه ماشین سنگین مثل اتوبوس برین.
خب ما معمولا همون اوایل یعنی پاکدشت یا ایوانکی یخ می خریم و می ریزیم تو کلمن و برای صبحانه خوردن وای میسیم. امسال صبحانه رو نزدیک سمنان خوردیم . یه جا نشستیم که درختهای کوچولوی زیتون داشت ...منم که فضول و کنجکاو (میگن اقتضای سنِّ ...خودم شک دارم باید از یه جای دیگه باشه!! ) بعد صبحونه پریدم که یکی بکنم و نوش جان کنم بابا جان هم مثل قبل باز ترغیبم کرد و منم گول خوردم و یکی کندم و شستم و گذاشتم گوشه لُپم....................!!!!........................ چشمتون روز بد نبینه ،فکرش هم نمیکردم اینقدر تلخ باشه و گَس........ روم به دیوار ....شرمنده از حضورتون .....ناخودآگاه دهنم باز شد و زیتون قِل خورد و افتاد بیرون....(من رو میبینی گرفته و چِندش )اونجا بود که صدای خنده از دهان مبارک خانواده طراوش می کرد بیرون حالا نخند کی بخند.....!
باقیش رو بعدا عرض می کنم فعلا شما هم به بنده بخندین .... تا بعدا از خاطرات داخل حرم ،آب خوری از سقاخونه و واحد اقامتگاه و بستنی و بچه های مهربون و کوچولوی لرزکرده و ماجرای آب کشی فرش توسط خدام و امیر لنگ لنگان به دنبال جلب نظر خادمین و آرزوی ویلچر سواری تو صحن رضوی و تافتون سیب زمینی ... براتون بگم
دعاگوی همگی بودم و نماز زیارت به نیت تون خواندم.
التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج
یا حق
- ۹۲/۰۳/۲۹
هرکار کنم نشود معنای تشکر ز دوست .
شما هم لینک شدید اونم با افتخار
ممنون دوست خوبم