روز های من - MY DIARY

۴۵ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است


 

سوره ۶۶: التحریم - جزء ۲۸ -


 



 

وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ ﴿۱۲﴾

   
 

و همچنین مریم دختر عمران مثل زده که دامان خود را پاک نگاه داشت، و ما از روح خود در او دمیدیم، او کلمات پروردگار و کتابهایش ‍ را تصدیق کرد، و از مطیعان فرمان خدا بود. (12)




سلام به همه

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

این روزا خیلی سنگینم!نه اینکه پرخوری کرده باشم ها!نه!سنگین تر از قبلم!

یه جورایی می شه گفت اینقد کارها رو سرم ریخته اینقدر با مسائل مختلف روبه رو می شم! که شاید بگم دارم لِه میشم زیر سنگینی شون!

خدایا کمک! یا صاحب الزمان ادرکنا!به حق جدک الحسین علیه السلام!

دیدین بعضی وقتا آدم حتی نمی تونه اهم و فی الاهم کنه امورش رو!(مهم و مهمتر کنه!)

این چند روز من اینطوری یه!

هیچ دخلی هم به محرم و صفر نداره ها! به بی کفایتی بنده بر میگرده!

روزام سریع میگذره اما من هنوز سنگین ام ! انگار به جای اینکه مرکز ثقل بدنم شکمم باشه ،،همه ثقلِ من جمع شده تو یه تیکه مغز کوچولو تازه اگر داشته باشم!

وضعم خوبه ها! حالم و میگم!

ولی انگار هر چی سعی میکنم از این حالت دربیام نمی تونم!

مثل حالتی که افتاده باشی تو یه چاله پر از آب!سریع رد میشی ولی تا چند وقتی لرز میکنی چون خیس آب شدی و هوا هم برفی یه!

هر کاری میکنی گرم شی، نمیشه! مگه اینکه یکی بیاد ! دست بذاره رو شونه ات بگه:"پسرم خوبی!؟؟ "

بعد یه نگاه پدرانه بکنه بهت ! بگه خیس شدی؟!!!! بیا بامن!!! منزل ما نزدیکه.....!


سلام

به همه ،یه سلام گرم تو سرمای پاییز!

ببینم گرم تون شد ، ؟؟سلام من زیاد داغ بود؟؟!

خب امروز یه پست از یه همسایه گرفتم آوردم تا بدم به خورد شما !

حالا میگی کدوم همسایه الان میگم بذار یادم بیاد .....(آخه تازه همسایه شدیم!)

بله... وبلاگ" به نام خالق هستی " .

این شما و این حرفای همسایه:(همسایه میگه جوابها از پیامبرمون محمد (ص) هستش )

میخواهم داناترین مردم باشم .... حضرت فرمود از خدا بترس

میخواهم از خاصان درگاه خدا باشم....فرمود شب و روز قران بخوان

راستی این پست عالی بود
من هم به این گفته تون معتقدم.به هر کسی اینو میگم معمولا فکر میکنه شعائرم رو از دست دادم.
میگم آدم تا وقتی به مسائل جهل داشته باشه !!!هر کار بدی هم تو اون زمینه بکنه معمولا دردش نمیاد و فکر نمیکنم خدا تو اون مورد بخاطر عمل ندانسته اش ملامتش کنه!ولی وقتی به چیزی علم پیدا کردی ،هی راه و بیراه دردت میاد!حتی وقتی بقیه هم اون کار ناشایست رو انجام میدن در حالی که بهش جهل دارن باز تو دردت میاد!


به نقل از وبلاگ "دختران ماه پیشونی" این پست رو عینا میذارم؛

سلام

چند تا از خواص ذکر خدا رو که سایت "بیتوته" زحمت گردآوری شو کشیده براتون آوردم؛

---->

معنای حقیقی ذکر و یاد خدا آن است که انسان در هر موقعیتی که هست در حال اطاعت و بندگی خداوند باشد و خدا را فراموش ننماید. تمام اعمال و آداب بندگی خداوند یاد خدا به معنای وسیع و حقیقی کلمه محسوب می شود و مهم هم این است که انسان در تمام زندگی خود اهل ایمان و بنده خدا باشد. ذکر زبانی هم در صورتی موثر است که به معنای وسیع کلمه انسان ذاکر خدا و بنده واقعی حق تعالی و مطیع او باشد.

آثار ذکر بر روح و روان

یکی از زیباترین جلوه های ارتباط عاشقانه با خدا و اساسی ترین راه های سیر و سلوک ، ذکر است؛ یعنی مترنّم بودن زبان و قلب انسان به اسماء حُسنای الهی و شاداب نگه داشتن گل روح در زیرباران یاد حق.

ذکرخدا، از یادبردن هستی محدود خویش در رهگذر یاد اسمای الهی است و تداوم و استمرار آن زنگار گناهان را از روی دل می زداید؛ زیرا غفلت و فراموشی حق تعالی ، ساحت دل را مکدّر می کند.ذکر خداوند آثار و ثمرات اعجاب آور و باشکوهی دارد که هریک از آنها در سازندگی روحی و اخلاقی انسان تأثیر به سزایی دارد. این آثار عبارتنداز:


1- یاد خدا نسبت به بنده

اولین اثر یاد خدا این است که خدای متعال نیز انسان را یاد می کند. «مرا یادکنید تا شمارا یادکنم ».

سلام

این بار حق پسر بر گردن پدر از دید پیامبر(ص):


262، وظیفه پدر  
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم :

 حَقُ‏ الْوَلَدِ عَلَى‏ وَالِدِهِ أَنْ یُحْسِنَ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ یَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحا
حق پسر بر عهده پدر، آن است که اسم خوب برایش بگذارد و خوب ادبش ‍ کند و شغل و کار خوب براى او تهیه نماید. من لا یحضره الفقیه ؛ ج‏4 ؛ ص372

پسر را بر پدر حق این چنین است ****زدستورات پیغمبر همین است
کند او را ادب ، نیکش نهد نام ****بشغل نیک بگمارد در ایام

سلام

چند روزی زیاد پیدام نبود

احتمالا چند روز دیگه هم پیدام نخواد شد!

لطفا اگه پیام دادین و من جواب نـــدادم ناراحت نشین!یه مقدار درگیر کارا هستم. ان شاالله پنج شنبه عصر و جمعه میام و به وبلاگاتون هم سر خواهم زد میدونم احتمالا خیلی از شما ها عقب موندم. به امید خدا میام همه مطالب خوبتون رو می خونم!


همه تون رو به خدا می سپرم

برام دعا کنید کارام ردیف شه!هم این دنیا هم سرای جاودانم!

باز هم یه پست عینا از وبلاگ همسایه مون، آقا حسین اروج زاده ،"امید معلول".


سلام خوبید؟امرز دوتا آپ دارم امیدوارم خوشتون بیاد.همه ما پنهانی ودر نهان با خداوند، دل گفته هایی با خدا داریم، کسی از آن خبر ندارد وخود می گوییم و خدا شنونده است. آن چه می آید بخشی هایی از گفتگوهای «من و شما» با خداست. اگر می دانید، مطلبی باید اضافه شود در نظرات این مطلب بگذارید تا اضافه شود.

گفتم: خسته‌ام

گفت: از رحمت خدا نا امید نشید

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای

گفت: منو یاد کنید تا یاد شما باشم  

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفت: تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشد

سلام

این پست رو عینا با اجازه ی همسایه مون "دختران ماه پیشونی" از وبلاگشون درج میکنم؛


کوفیان یکی یکی نامه به امام حسین (علیه السلام) نوشتند و از او دعوت کردند ؛ گفتند امروز این مد روزه

ماها رو ماشینامون یا حسین نوشتیم و دامب و دومب موسیقی هامون را به دامب و دومب نوحه ای تبدیل کردیم؛ گفتیم امروز این مد روزه

سلام همراهان گرامی

امروز یک پست خیلی عالی و ناب از پسر همسایه، آقا " حسین اروج زاده" گرفتم که تو وبلاگش بود به نام "امید معلول"فتم تا داغه بدم نوش جان کنین!